سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 13 سال و 9 روز سن داره

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

من و کارام ( 12)

توی محل کار مامان که حسابی شلوغ کردم و آتیش سوزوندم عاشق رو زمین خوابیدنم. طوری که همیشه به مامان و بابا اصرار می کنم روی تختم نخوابم و روی زمین برام رختخواب بندازن عاشق میوه ام .مخصوصا خیار و توت فرنگی  از اونجایی که توی مهد کودک یکی دو تا از دوستام عینک می زنن  انقدر گیر دادم منم عینک می خوام که بابا مجبور شد یه عینک برام بخره . البته با نظر و تایید چشم پزشک . کلی مامان و بابا رو توی خرج انداختم. خیلی عینکم و دوست دارم و اکثر مواقع می زنم.  اینم یه عکس دیگه با عینک  توی حمام در حال آب بازی  خونه داییم بعد از کلی شیطنت  ط...
29 اسفند 1394

من و بابام...

در حال تاب بازی توی پارک      دریا و آب بازی  تیریپ عشقولانه  تولد بابایی و جنگ سر چاقو و بریدن کیک.  من بکش. اون بکش  تصمیم گرفتیم با هم کنار بیایم  ... و توی هدیه ها با هم شریک بشیم  سالگرد عقد مامان و بابا و در انتها اینجا خوشحالم که بابایی اجازه داده با گوشیش بازی کنم عکس سلفی توی پارک آب و آتش  جشن مهد کودک  سرزمین عجایب  اینم یکی دیگه  ...
28 اسفند 1394

جشن تولد 4 سالگی ـ پشت صحنه (5)

همه یخچالم شده بود شیرکاکایو  آقای پدر در حال کمک کردن  حمام  خواب ظهر اینجا قبل از اومدن مهمونا قهر کرده بود چون می گفت شلوار کوتاه نمیخوام. هر چی می گفتم این مدلشه .می گفت دوست ندارم !!!!  همچنان قهره و غمگینانه داره باب اسفنجی نگاه میکنه !!! بعدشم دیگه مهمونا اومدن و کلاً  کوتاهی شلوار یادش رفت  ...
20 ارديبهشت 1394

جشن تولد 4 سالگی ـ تزئینات (2)

کارت تولد  تزئینات  ساک دستی های گیفت کارت تشکر ـ دفترچه یادداشت ـ شکلات ـ ماشین  کارت تشکر شام : سالادالویه ـ چیکن ـ  پاستا ـ  دلمه فلفل ـ دلمه برگ مو ـ سالاد فصبل ـ ژله رولی ـ پاناگوتا هدیه ها  کیک    ...
7 ارديبهشت 1394