سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 13 سال و 20 روز سن داره

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

چهارمین مسافرت (کردستان و کرمانشاه)

1391/1/11 21:36
10,102 بازدید
اشتراک گذاری

امسال عید چهارمین مسافرتی بود که بردیا با من و باباش همراه بود. البته مثل مسافرت های پیش نبود. چون خیلی خیلی شیطون شده بود. یه لحظه آروم و قرار نداشت. تا می تونست شیطونی کرد و مامانی و خل کرد کلافه

توی ماشین که تا وقتی خواب بود آرامش هم برقرار بود اما وقتایی که بیدار می شد حسابی جبران ساعت  های خوابش هم می کرد.اولش یه کم با عروسکاش سرگرم می شد ناگهان از روی راکر خودش و پرت می کرد پائین. می رفت زیر صندلی، از زیر صندلی دوباره می اومد بالا، می رفت روی صندلی می ایستاد، موهای بابایی رو می کند، شال مامانی رو می کشید، از عقب خسته می شد خودش و پرت می کرد جلو، توی بغل من می ایستاد، همش می خواست توی آینه خودش و ببینه، یا می خواست دستاش و بکنه از شیشه بیرون. می خواست آینه رو بکشه و ... از بغل منم که خسته می شد همش می گفت بابا که می خواست بره توی بغل بابایی در حال رانندگی!!!!!! اگر هم ماشین یه لحظه می ایستاد جیغ و داد و فریاد که چرا ما وایسادیم؟!! این از توی مسیر رفت و برگشت که حسابی دیوونه ام کرده بود.

توی مسافرت هم که همش بهونه گیری، همش بغل می خواست، تا می ذاشتیمش زمین هم نق و غر و گریه!!!! اشتهاش هم خیلی کم شده بود. نه غذا درست می خورد نه شیر... فقط تا بستنی یا آب دست کسی می دید جیغ و داد که به منم بدید. تا می تونست بستنی خورد توی این مسافرت!!!

لازم به ذکر است: نیشخند 

1ـ دوربینم توی این مسافرت کلا خراب شد. فقط عکسای توی ماشین با دوربین خودم گرفته شد.بقیه عکسا همه با دوربین زن دایی آنیتا گرفته شده. فعلا تا پایان تعطیلات که بابایی قول داده دوربین بگیره از گرفتن عکس معذورم ناراحت

2. کردستان زیاد جای دیدنی نداشت ( دریاچه زریوار ـ پارک جنگلی آبیدر که یه چیزی مثل کوهسار ما بود و یه حمام و یه موزه که دوتای آخری رو به خاطر کمبود وقت نرفتیم)

2. کرمانشاه یه عالمه جای دیدنی و قشنگ داشت که ما به خاطر کمبود وقت فقط چند جا رو رسیدیم بریم ( طاق بستان ـ بیستون ـ کاروانسرای شاه عباس ـ گوردخمه ـ سراب دربند ـ غار قلعه قوری و .... )

3. متاسفانه از بیستون عکسی نداریم. چون بالای کوه باید می رفتیم و شدید هم باد می اومد و با وجود بردیا نشد بریم بالا( انشاءاله بردیا بزرگ تر شه حتما می ریم چون یکی از جاهایی هست که همیشه آرزوی دیدنش و داشتم)

4. متاسفانه از طاق بستان عکسی نداریم.چون دوربین همراهمون نبود.

5. گور دخمه توی کرمانشاه واقعا دیدنی و ترسناک بود. 3 تا گور که بالای کوه مدفون شده بودند که 2 تا از گورها زمان جنگ جهانی اول و گور سوم و اصلی زمان جنگ جهانی دوم کشف شده ( به روایتی محل دفن هوختشره قدرتمندترین پادشاه ماد و 2 تا از نزدیکانش بوده ) برای دیدن این گورها یه گروه کوهنوردی اونجا بودند و بالا رفتن و پائین اومدن از کوه کلی مکافات و هیجان و ترس داشت. اما واقعا حال داد. البته بابایی نیومد. من و دایی و زن دایی و عمو حسین رفتیم بالا... وقتی رسیده بودم بالا پاهام تا چند دقیقه می لرزید. به گفته گروه کوهنوردی ساکن در اونجا امکان بازدید فقط توی 13 روز عید فراهمه چون هیچ کجا به خاطر خطرات بالا رفتن و جای این محل مسئولیت این کار و به عهده نمی گیره)

6. مسیر خیلی خیلی طولانی و خسته کننده بود.مطمئنا اولین و آخرین مسافرتی بود که مسافت به این طولانی رو با بردیا رفتیم نگران

و اما عکسا رو توی ادامه مطلب می زارم چون زیاده  

 

در مسیر رفت توی ماشین در حال بازی با قورباغه مورد علاقه  

 

اینجا همش با پاهاش به صندلی ها فشار می اورد.

بعد از کلی شیطونی از حال رفته

کردستان ـ شهر سنندج ـ پارک جنگلی آبیدر

کردستان ـ شهر مریوان ـ مجموعه تفریحی زریوار

 

رستوران

کرمانشاه ـ شهر صحنه ـ مجموعه تفریحی و آبشار سراب دربند

عاشق این عکسم بغل

کرمانشاه ـ مجموعه تفریحی و غار قوری قلعه

کرمانشاه ـ شهر پاوه ـ سفره خونه سنتی که غذاهاش واقعا افتضاح بود سبز

پــایــان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

سمیرا مامان آنیتا
11 فروردین 91 22:21
وااااااااااااای خاطره چقدر موهای تیره بهت میاد دختر خیلی نایس شدی اینجوری
عکسای بردیا هم توی قایق خیلی بامزه اس چرا صندلی اش رو نبرده بودین .. من که مسیرهای بیشتر از 5 دقیقه رو حتما باید بذارم تو صندلی اش وگرنه میمیریم
خوبه که شما 4 تا مسافرت دوام اوردین .. من که سر دومیش دیگه توبه کار شدم


مرسی سمیرا جونم.لطف داری عزیزم. آخه فکر کنم توی صندلی ماشین راحت نشینه. توی راکر این کارارو می کنه.توی صندلی که بخوام ببندمش حتما خودش و می کشه. حالا کم کم باید به صندلی ماشین عادتش بدم.
آخه 3 تا مسافرت قبلی راهمون نزدیک بود. بعدشم اون موقع کوچکتر بود. ولی واقعا توبه کار شدم.هههههه
دخترک
12 فروردین 91 0:45
خصوصی دارین مامان خاطره


گلم شما که کرمانشاه نیستید!!! مگه نگفته بودی همدان هستید؟ ما همدان نبودیم فقط ازش رد شدیم. باور کم وقت نداشتیم. بعدشم راستش و بخوای اصلا اصلا یادم نبود که بهت خبر بدم. انشاء اله دفعه بعد اومدی تهران یا ما مسیرمون به شما خورد حتما یه قرار می زاریم. باور کن منم خیلی دوست دارم ببینمت عزیزم.
سمانه مامان کیمیا
12 فروردین 91 10:40
واییییییییییییییییییی چه عکسای خوشملی ....خیلیییییییییییییی موهات بهت اومده خاطره بردیا هم فکر کنم کلی قد کشیده عسیسممممممممم
ولی کم نیار بلاخره عادت میکنن به سفر ....


ممنون سمانه جون. قدش و نمی دونم. اما وزنش کم شده
دخترک
12 فروردین 91 13:13
عزیز دلم من تو همدان دانشجوام
من کرمانشاهیم.اگه گفتم همدان چون فکر کردم شما همدانی باشید به خاطر فامیلی بردیا جان.
حتما قسمت نبوده ببینمتون.
اشکالی نداره.


بردیای عزیز دلمو ببوسید و از طرف من بچلونینششششششش
خهلی دوسمش دالم.


هی وای من...اسمی از کرمانشاه نبرده بودی . فقط گفته بودی همدان.وگرنه من از خدام بود.بردیا رو می ذاشتم پیش تو و راحت می رفتم می گشتم.هههههه ( چه رویی دارم من ) پدر بردیا هم اصلیتش همدانی هست.درست حدس زدی.انشاء اله دفعه بعدی... آخییییی چه حیف شد...


مامان رانیا
12 فروردین 91 22:00
عکس ها خیلی خوب بود اخی دلم وا شد سفر با بردیا شیطون سخت بود ولی توی عکسها معلومه که سفر حسابی بهتون خوش گذشته همیشه خوشحال و شادان باشید ا
مامان رانیا
12 فروردین 91 22:02
اون عکسی که سوار قایقید خیلی قشنگه با اون عکسی که بردیا معصومانه به دوربین زل زده بود
مامان علي
13 فروردین 91 2:26
عيدتون مبارك . ايشاءا... هميشه به سفر و گردش با بردياي ناز و بازيگوش.
ما مان سونیا
13 فروردین 91 12:42
وای چه عکسای نازی انشاالله همیشه سفرو خوش گذرونی بردیای عزیزم رو ببوس از طرف خاله مامانی
مامان تنها
13 فروردین 91 19:49
سلام مامان بردياي عزيز اميدوارم كه سفر بهتون خوش گذشته باشه همه ي عكساي برديا قشنگ بودن من عكس اوليه رو دوست داشتم اينام واسه برديا جيگر
سعید
13 فروردین 91 19:59
S.M.A (مرجع کد آهنگ) اگر مي خواهيد وبلاگ جذابي داشته باشيد مي توانيد يک اهنگ مناسب براي آن انتخاب کنيد. کد آهنگ بيکلام کد آهنگ تيتراژ سريال ها کد آهنگ خوانندگان ايراني و خارجي کد آهنگ شاد کودکان و کدهاي مذهبي منتظر حضور شما هستم
معصومه
13 فروردین 91 21:52
سلام
ببخشید تو کرمانشاه کدوم هتل بودین؟
آخه ماهم اونجا رفتیم ولی جای خوب ÷یدا نکردیم


عزیزم ما جا داشتیم اونجا و هتل نبودیم.
sara
13 فروردین 91 23:30
عزیزم ..همیشه به سفر ...چه عکس های قشنگی ..همه قشنگ هستن ....بردیا توی ماشین عقب اذیت نمیکنه بدون صندلی ؟؟ خاطره جون رنگ تیره هم بهت میاد ...ولی روشن بیشتر میامدم به نظر من ...
خاله نفس
14 فروردین 91 11:32
خیــــــــــــــلی خوشگل بودن
خاطره جون به جونِ خودم مویِ تیره و خورد خیلی بهت میاد اول فکر کردم نکنه خواهرته تغییر کرده اما توی عکسایِ بعدی تازه 2زاریم افتاد
بنابرین: زین پس موها رو خورد کرده و در صورت پریشان میکنیم(ستاد ترویجِ بدحجابی )


خیلی باحالی... ممنون. چشممممممم
صوفی مامان رادمهر
14 فروردین 91 11:36
می بینم که بردیا هم مثل رادمهر تو سفر حسابی از خجالت مامان دراومده ...عکساتون خیلییییییییییییی خوشجل شده... خودت که مثل همیشه عالی هستی ... جیگر فشنو برم که داره یه ساله می شه


مرسی صوفی جونم
خاله نفس
14 فروردین 91 11:45
مامانی خصوصی دارین
فرناز مامان ایلیا
14 فروردین 91 12:20
عکسا همشون نازن...ماشالله خودت که ترکوندی.... منم از اون عکس بردیا خیلی خوشم اومد...بووووس
مامان احسان
14 فروردین 91 17:17
عزیز دل خاله معلومه که حسابی خوش گذشته ..
قربون عسکات که همشون نازن..
مثل مامان خوشجل و مثل بابایی مردی ..
دوست دارم عسیسم..
یه عالم بوووووووووس برای بردیا ی خاله


مرسی گلم
مامان احسان
14 فروردین 91 17:18
راستی خاطره لپای بردیا یه خورده کوچولو شده چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟


آره عزیزم. الان 2 ماهه وزنش ثابت مونده. با اینکه هم شیر خوب می خوره و هم غذا... فکر کنم از بس شیطونه!!!!!!
مامان احسان
15 فروردین 91 18:40
احتمالا همین طوره ..
هدی مامان مبین
21 فروردین 91 14:18
مامان و نی نی خوشتیپ.....
موهای مشکی خیلی بهت میاد خیلییییییییییییی
خوشم میاد تو کاره ستی
چه جیگریه این پسره....منم عاشق اون عکسه شدم


مرسی هدی جون. لطف داری عزیزم
سپید مامان علی
22 فروردین 91 17:15
قربون بردیا خوش تیپه برم که توی تمام عکسها ناز افتاده انشاءالله همش در سفر باشید و بهتون خوش بگذره