سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 13 سال و 30 روز سن داره

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

نی نی کوچولو و دوستای کوچولوش (2)

1390/12/16 11:25
2,166 بازدید
اشتراک گذاری

و اینک داستان کیمیا و بردیا :

اینجا همه نگاه ها به دوربینه اما نگاه بردیا به کیمیاس که برسش و برداشته و چشمش دنبال اون برسه

اینجا هم داره از روی طاها رد می شه بره سراغ برسش

بردیا : زود باش برسم و بده

کیمیا : نمی دم برو اونور. واسه خودمه

بردیا: برسم و بده. الان به مامانم می گم. مامانننننننننننننننننننننننننننننننننننن

کیمیا: حالا دیگه مامانت و صدا می کنی ؟ آره؟ الان تک تک موهات و می کنم که دیگه برس به دردت نخوره

کیمیا و بردیا به حالت قهر

کیمیا: ایلیا جون بیا بغلم اصلا بردیا رو ولش کن

بردیا: حالا که اینطوریه منم برس تو رو بر می دارم

کیمیا: آخی نازی . هنوز ناراحتی؟ موهات درد می کنه کندم؟ به جاش پستونک من و بخور.ببین من چه مهربونم .

کیمیا: ای بابا بسه دیگه چقدر از ما عکس می گیرید؟!!! سوژه دیگه ای ندارید؟!

ادامه دارد ...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

محبوبه
16 اسفند 90 11:47
ببين كيماجون چون دختر بودي رعايتتو كردم تازه چون مارو دعوت كرده بودي احترام به مامانييت گذاشتم وگرنه حسابتو ميرسيدم حالا وقتي بزرگ شديم مطمئنا"اين عكسها برامون خيلي جالبنا اون موقع متوجه ميشي كه من چقدر آقا هستم
مامان رهام
16 اسفند 90 11:47
اي جانم كلي خنديدم ميسي خاطره جون با اين سوژه جذابت
خـــــــاله
16 اسفند 90 12:57
به به به اين پسره دست گل اينقدر از الان حواسش به دخترها هست و خودشو كنترل كرده ... قربون اين گل پسر كه اينقدر مردونه عمل ميكنه و به خاطر لطيف بودن دخترها سينه سپر نمي كنه ... دمت گرم خيلي با مرامي پسر
نارگل
16 اسفند 90 13:57
ماشالا به این دسته گل خدا به داد برسه چی بکشیم از دست این دختر بازیاش هههههههههههه
سمانه مامان کیمیا
16 اسفند 90 14:05
جانمممممممممممممممم ...وای خاطره کلی خندیدیم ...خیلی باحال بود....رو نکرده بودی این عکساتو ههههه خیلی بامزه نوشته بودی.....ببخشید خاله کیمیا اینطوری کرد میخواسته نازت کنه بلد نیست .گرنه من میدونم از دوست داشتن زیاده ....قول میدم قربونت جفتتون که عین ه واسم عزیزید....
بهار(مامان آرشا)
16 اسفند 90 15:03
آخیییییییی خیلی با مزه بود کلی خندیدم
ما مان سونیا
16 اسفند 90 16:54
ای جونم به این گل پسر قند عسل خیلی ناز شده عکساش عزیزممممممممممم
مامان احسان
16 اسفند 90 16:58
بردیا جون تو هم موهاشو می کشیدی دختره ور پریده زورش به پسر ما رسیده بجای اینکه تو این بی شوهری حواسش بیشتر به پسر ما جمع باشه اذیت هم می کنه.. ببوسش بردیای خوشتیپمو
فرناز مامان ایلیا
16 اسفند 90 20:34
الهی فدات بشم من....دلم خیلی واست تنگه.....وآی.... دوستون دارم. کجایی که امروز ایلیا عروستو قر زد....هههه امروز باهم قرار گذاشتن.... ههههه به بردیا بگو حواسش به عروست باشه...
سمیرا مامان آنیتا
17 اسفند 90 11:01

در حد اسکار تعریف میکنی خاطره

the oscar goes to khatere




ههههههههههه. مرسی سمیرا
مامي گل
17 اسفند 90 13:22
خييييلي خنديدم دستت درد نكنه خاطره جون قربون تك تكشون
هدی مامان مبین
17 اسفند 90 17:31
خیلی عالی بود کیمیا جون خیلی قلدری قربون پسر مهربون برم من
مامان رانیا
17 اسفند 90 19:12
هزارتا بوس