سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 13 سال و 20 روز سن داره

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

انتظار

1390/10/30 16:39
875 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی آقا بردیا پشت در حمام انتظار بابایی رو می کشه.

 از اول که باباییش رفته بود دوش بگیره جلوی در نشسته بود تا وقتی بابایی از حمام اومد بیرون!!!!!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مامان بیتا
30 دی 90 17:25
نمایشگاه بین المللی سرگرمی کودک و نوجوان محل برگزاري : تهران – محل دائمي نمايشگاه هاي تخصصي شهرداري تهران – بزرگراه چمران - جنب بوستان گفتگو تاريخ برگزاري : 5الي 9 بهمن ماه سال 90 ساعت بازيد : 10 صبح الي 19 عصر ........................................................ منتظر دیدار شما در نمايشگاه تخصصي دنياي اسباب بازي، آموزش و سرگرمي هستیم. زمان : 13 لغايت 16 بهمن ماه 1390 - ساعات بازديد : 10 لغايت 20 محل برگزاري:خيابان فاطمي، خيابان حجاب، مركز آفرينش هاي فرهنگي هنري كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان ........................................................ جت رو..............هدیه خلاقیت
سمانه مامان کیمیا
30 دی 90 17:54
ای جونمممممممممممممممممم دلم کباب شده خاطره این چه پستی اخه مامانش تو چرا گذاشتی بچه انتظار بکشه دوست دارم خاله


سمانه جون هر جا می بردمش باز می اومد جلوی در حموم می نشست. منم با عکاسی سرش و گرم کردم انتظار زیاد سخت نشه براش..ههههههههههههه
مامان ریحانا
30 دی 90 18:15
سلام آخی الهی حسابی باباشو دوست داره
سمیرا مامان آنیتا
30 دی 90 22:33
ووووووووووی چه بابایی از صبح تا شب ما زحمتشون رو می کشیم .. اینا آخر عشق بابا میشن
مامان احسان
1 بهمن 90 9:15
ای جانم قربون انتظار کشیدنت عزیزم
صوفی مامان رادمهر
1 بهمن 90 10:23
خدا بابا جونیت رو برات حفظ کنه خوشجلم که تو اینطوری منتظرشی... جیگرتو برم وقتی منتظری چقدرررررر خوردنی تر می شی
صوفی مامان رادمهر
1 بهمن 90 10:47
9 ماهگیت مباااااااارک شیرینم... بردیا جونم داری یواش یواش یک ساله می شیا خاله آخ جون تولد...
سمیه مامان امیرعلی
1 بهمن 90 12:02
من نمیدونم شما نی نی ها چرا اینقدر بابایی ان امیرعلی هم همش باباشو رصد میکنه مبادا در برهههههه
صدیقه(فانوس)
1 بهمن 90 12:44
قربون انتظار کشیدنت برم ..........
دخترک
1 بهمن 90 12:57
سلام
ای جونم چقدر باباشو دوس دارهه
خاطره جون با خبر شدی انار کوچولو رفت تو آسمونا؟
چشمام پر از اشکه
الان فهمیدمخدا به مادر پدرش صبر بده
خدا تنهاشون نمیذاره
بغض داره خفم میکنه


اره عزیزم قضیه انار و شنیدم.. منم خیلی خیلی ناراحت شدم و گریه کردم. انشاء اله خدا به پدر و مادرش صبر بده
سپید مامان علی
1 بهمن 90 12:58
قربون چشمهای منتظرت بشم که اینجوری نگاه میکنه
مامان آريا
1 بهمن 90 13:41
الهي خاله قربونت برم با اون چشماي خوشگه منتظرت
ahoo
1 بهمن 90 13:59
9ماهگیت مبارک گلم
مامان سید کوچولو
1 بهمن 90 14:53
صبر کن بزرگتر که شد گریه میکنه تا بابایی برگرده.
آذر
1 بهمن 90 16:08
عاشق اون قيافتم با اون لپاي قشنگو قرمز رنگت خوش به حال ماماني و بابايي كه تو قو به اين قشنگي و خوش اخلاقي رو دارن
فرناز مامان ایلیا
1 بهمن 90 17:17
قلبونت برم پس چرا نرفتی حمووووم؟؟؟ قیافش چقدر دوست داشتنی شده...
مامي گل
2 بهمن 90 17:57
قربون انتظار كشيدنت برم من ايشا... هيچوقت چشم انتظار نباشي خاله
هدی مامان مبین
3 بهمن 90 3:19
قشنگ انتظار تو چشاش پیداست قربونش برم
سمیه مامان رها
5 بهمن 90 1:26
خداروشکر که همه چیز گل پسرمون خوبه ودکترش راضیه ایشالا همیشه خوب وسالم باشه.... ببوس این سید کوچولورو...
مامان بهار
21 فروردین 91 18:21
نفسی بردیا جون