فروشگاه شهروند و سبد سواری
پنجشنبه گذشته من و مامانی و بابایی سه تایی با هم دیگه رفتیم فروشگاه شهروند واسه خرید. منم از اول تا آخرش سبد سواری کردم. وای که خیلی دوست داشتم... خیلی بهم خوش گذشت
مامانی منم که دوربین و از خودش جدا نمی کنه این عکس و قبل از رفتن توی پارکینگ از من و بابایی گرفت.
این عکسم وقتی ازم گرفت که خیلی خوشحال بودم و از دیدن این همه چیزای رنگارنگ کلی ذوق کرده بودم.. همش به مردم نگاه می کردم و می خندیدم.. خوب آخه تا حالا جای به این شلوغی نرفته بودم. تازه فقط من نبودم که توی سبد نشسته بودم. توی همه سبدا یه نی نی کوچولو بود.
تازه مامانی و بابایی من و بردن توی قسمت اسباب بازی ها و بابایی یه عالمه عروسک برام آورد تا از بین اونا انتخاب کنم.منم فقط از این لاک پشت نینجا خوشم اومده بود. هر چی مامانی و بابایی عروسک بهم نشون می دادن من بازم این لاک پشت و بر می داشتم.
البته تا وقتی که به خونه برسیم حسابی خیس شده بود از بس من خورده بودمش
این عکسم توی راه برگشت گرفتم که بابا جونم از ماشین پیاده شد تا کار بانکی انجام بده منم زود نشستم سر جاش