سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 13 سال و 20 روز سن داره

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

همه چی آرومه... من چقدر خوشحالم

1390/8/22 17:34
1,020 بازدید
اشتراک گذاری

چقدر خوشحالم از این که خدا من و لایق مادر شدن دونست و بزرگترین و بهترین هدیه رو به من و بابایی داد تا زندگیمون شادتر و کامل تر بشه.

چقدر خوشحالم از این که بارداریم با برنامه ریزی بود و از همه نظر من و بابایی برای حضورت آمادگی داشتیم.

چقدر خوشحالم از این که توی دوران بارداری حالم خوب بود و هیچ ویاری نداشتم تا دوران بارداری خوبی رو بگذرونم و من و تو اصلا اذیت نشدیم.

چقدر خوشحالم كه دوران بارداري ام پر بود از احساس آرامش و چقدر خوشحالم که حالا اين آرامش رو  در تو می بینم.

چقدر خوشحالم که صدای قشنگ قلب کوچولوت توی هفته 8 بارداری باعث شد گریه کنم.

چقدر خوشحالم که وقتی توی هفته 21 بارداری دکتر سونوگرافی گفت کوچولوتون یه پسره شیطونه ، چشمای بابایی برق زد و خندید و من قند توی دلم آب شد.

چقدر خوشحالم از اين من و بابایی همه وسایلت و سر فرصت و با دقت و حوصله خریدیم.

چقدر خوشحالم از انتخاب دكترم ، بيمارستانم و روش زايمانم.

چقدر خوشحالم از تجربه زايمان و مادر شدن كه يكي از بهترين تجربه هاي زندگيم شد.

چقدر خوشحالم كه تو صحيح و سالم بودی و خدا رو شکر همه چي عالی بود.

چقدر خوشحالم از این که اون یه شب که به خاطر تولدت توی بیمارستان موندم بابایی تا صبح  در کنارم بود.

چقدر خوشحالم كه به حرف بابایی گوش دادم و اسم برديا رو برات انتخاب كردیم.

چقدر خوشحالم که بهترین دکتر و برات انتخاب کردم که همیشه در دسترسه و با دقت و با حوصله اس و انقدر برات وقت می زاره.

چقدر خوشحالم از اين كه به حرف مامان محبوبه گوش کردم و از اول با پستونك و شیشه شیر آشنات کردم. 

چقدر خوشحالم از اين كه آخر 3 ماهگي اتاق خوابت و جدا كردم تا زودتر به فضای اتاقت عادت کنی و انس بگیری.

چقدر خوشحالم که غذای کمکی رو از 4 ماهگی شروع کردم و چقدر خوشحالم از این که همه غذاهاي كمكي رو خوب مي خوری و خدا رو شکر همه چی دوست داری.

چقدر خوشحالم از این که هر روز باید برات یه غذای خوشمزه آماده کنم.

 
چقدر خوشحالم از اين كه همیشه عادت داری خودت می خوابی.

چقدر خوشحالم كه اصلا اهل گريه و اذيت كردن و بدقلقی نيستی.

چقدر خوشحالم كه شب تا صبح يه سره و راحت در نهایت آرامش مي خوابی.

چقدر خوشحالم که صبح ها با صدای حرف زدنت که از اتاقت میاد از خواب بیدار می شم.

چقدر خوشحالم كه عاشق حمام رفتن و اب بازي هستی. 

چقدر خوشحالم از اين كه همونطور كه آرزو داشتم اخلاقت شبیه بابایی شده و مثل بابایی صبور و آرومی.

چقدر خوشحالم از اين كه به خوش اخلاقي و خوش خنده بودن معروفی.

چقدر خوشحالم که از لحظه لحظه هات عکس دارم.

چقدر خوشحالم که تنبلی رو گذاشتم کنار و برات وبلاگ درست کردم . تا وقتی بزرگ می شی این خاطرات برات بمونه.

چقدر خوشحالم از اين كه عاشق بابایی هستی و به محض این که مياد خونه بال در مياری.

چقدر خوشحالم كه به خاطرت تصمیم گرفتم نرم سر کار تا خودم پيشت باشم و از محبت سیرابت کنم.

چقدر خوشحالم از این که تو رو دارم و از لحظه لحظه بودنت و داشتنت لذت می برم و احساس غرور می کنم.

و هر روز به خاطر وجود نازنینت خدا رو شاکرم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

anita
22 آبان 90 21:05
خدارو شکر که انقدر خوشحال و راضی هستی از بردیا جون ما امیدوارم تا آخر هم همینجوری باشه.
البته بگم که من الان می خوام پیغام دایی علی رو به بردیا بگم با اینکه اصلا حال نداره و امروز هم از بیمارستان مرخص شده ولی ازم خواست که بهت بگم خیلی دوست داره


اوخی... مرسی دایی جونم. انشاءاله که زودتر خوب خوب شی.بوسسسسسسسسسسسسسسسسسس
مامان پارسا
23 آبان 90 0:54
هزاران هزار بار خداروشکر
مامان آترین
23 آبان 90 2:28
چه پسل خومزه ای ایشالله صد ساله باشی
محبوبه
23 آبان 90 8:04
قربون اون دختر خوش ذوق و باسليقه ام برم كه اينقدر قشنگ توصيف كردي مادر بودن را فداي اون برديا باين همه احساس مامانش برديا جون بزرگ شدي مردي خوبي براي مامان و بابايي و همه باش الهي فدات شممممممممم
مامان ریحانا
23 آبان 90 11:47
خورشيد شکفته در غدير است علي باران بهار در کوير است علي بر مسند عاشقي شهي بي همتاست بر ملک محمدي امير است علي عیدتان مبارک
سمانه مامان کیمیا
23 آبان 90 12:12
بهت تبریک میگم خاطره جون با این همه حس قشنگی که داری واینقدر همه چیز رو خوب و مثبت میبینی....ارزو میکنم سال های سال کنار همسر مهربونت و بردیای خوش اخلاق به خوبی سپری کنی عزیزم
خاله
23 آبان 90 13:27
الهي خواهرت خاله قربونه اين مامانت بره كه تو اينقدر براش حس خوب داشتي خدا رو شكر پسرم كه تو اينقدر مثبت بودي و هستي و اينقدر انرژي خوبي اول به مامان و بابات دادي بعد به همه ما ... ايشاا... كه هميشه همين طوري باشي تمام انرژي شاديت و آرامشت به ما هم آرامش بده ... دوست داريم يه عالمه هر چي بگيم بازم كمه .....
مامان آريا
23 آبان 90 14:15
خدارو شكر كه اينقدر خوشحالين و ما هم از خوشحالي شما خوشحال مي شيم خدا برديا جونو برات نگه داره هميشه از كارايي كه براش انجام مي دي و در آينده از سرنوشتش خوشحال باشي
مامان آريا
23 آبان 90 14:15
علي در عرش بالا بي نظير است علي بر عالم و آدم امير است به عشق نام مولايم نوشتم چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟ عيدتون مبارك
مامان رانيا
23 آبان 90 14:48
خيلي قشنك بود خيلي با احساس بود حرفهاي ساده ولي از ته دل
مامان پارسا
23 آبان 90 15:30
دلا امشب به مي بايد وضو کرد .... و هر ناممکني را آرزو کرد ..... عيد غدير بر شما مبارک
مامان ریحانا
23 آبان 90 19:12
سلام خدا رو شکر چه قشنگ نوشتی
سپید مامان علی آقا
24 آبان 90 10:08
خاطره جون از خوشحالیت خوشحالم و خوشحالم از اینکه احساس مادر بودن رو کاملا با این جملات قشنگ به تصویر کشیدی
مامان علي
25 آبان 90 2:17
آفرين به آقا برديا كه انقدر گله و مامانش . انشاءا... كه هميشه خوشحال و سلامت باشيد .