جیگر مامان
می خواستیم بریم خونه خاله عاطفه و عمو حسین ..اما هر چی صبر کردم بیدار شی تا لباس تنت کنم بیدار نمی شدی. بابایی هم توی راه بود و داشت می رسید که بیاد دنبالمون . منم مجبور شدم توی خواب لباس تنت کنم.. این بود که بیدار شدی و توی این عکس قیافه ات حسابی خواب آلوده اس . بیدار شدی عکس انداختی و دوباره لالا کردی.
قربونت برم با اون تیریپ پسرونه و پستونک صورتی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی