پارک پرندگان
جمعه صبح من و مامانی و بابایی راهی پارک پرندگان شدیم. ساعت بازدید از 9 صبح شروع می شد که با پیشنهاد مامان همون اول وقت رفتیم که هم هوا هنوز خیلی گرم نشده بود و هم خلوت بود. منم توی ماشین حسابی آقا بودم و بر خلاف همیشه که دوست دارم جلو و روی پای مامانی بشینم مثل یه پسر خوب صندلی عقب نشستم تا رسیدیم. توی پارکینگ ماشین رو پارک کردیم و بعدش با ماشین های مخصوص که از پارکینگ بازدید کننده ها رو به سمت پارک می بردن رفتیم جلوی در ورودی. اونجا هم خیلی آقا کنار مامان ایستادم تا بابایی بلیط بخره. البته چون من هنوز خیلی کوچولو هستم ورود برای من رایگان بود( کوچولو بودن این مزیت ها هم داره دیگه)
از اول تا آخرش هم اصلا اجازه ندادم که کوله پشتی و عینک و کلاهم و ازم جدا کنن. دوست داشتم خودم قدم بزنم و هر جا دلم می خواد برم و کسی هم کاری به کارم نداشته باشه...
اینجا تازه رسیده بودیم و همون اول کار گفتم بزار یه عکس خوشجل بندازم
همونطور که گفتم دوست داشتم خودم واسه خودم هر جا دلم می خواد برم . کیف دوربین هم گرفته بودم دستم و روی زمین می کشیدم و مامان رو حرص می دادم
لیوان آب خوریم هم جزو وسایلیه که همیشه باید همرام باشه
خیلی پارک قشنگ و تمیزی بود و همه جاش سرسبز بود
چند تا عکس خوشجل از منظره های دیدنی پارک
اینم یه بردیای خوشجل
یه عالمه از پله های چوبی خوشم اومده بود و هر جا به پله می رسیدیم بعد از 2.3 بار بالا پائین رفتن از پله ها تازه بی خیالش می شدم و به مسیر ادامه می دادم
اینم چند تا از پرندگان خوشگلی که توی پارک بودن
من و بابایی
من و مامانی
بعضی جاها فواره های آب باز بود و وقتی رد می شدیم بهمون آب می پاشید و من یه عالمه ذوق می کردم و غش غش می خندیدم. از زیر فواره ها می دویدیم و همه لباس های من و مامان و بابا خیس شده بود و توی گرمای هوا کیف می داد
بازم من و بابا و مامان
بالاخره افتخار دادم و عینکم و درآوردم
کلاه و کوله پشتیم هم درآوردم و با بستنی و کیک و نوشیدنی به پذیرایی از خود پرداختم
ایشون هم عمو جغد شاخدار که معرف حضور همگی هستند
ساعت 11.30 بود که دیگه برگشتیم. دیگه کم کم پارک خیلی شلوغ شده بود و هوا داشت حسابی گرم می شد. البته بیشتر مامان و بابا خسته شده بودن.من هنوز یه دنیا انرژی واسه پیاده روی و دویدن داشتم