barney
یه شب که بابایی اومد خونه این عروسک خوشگل و برام خریده بود. اسمشم بارنی هست که دیگه از اون روز یه جورایی بی خیال بقیه عروسک هام شدم. خیلی دوسش دارم. بیشتر جاها همراهمه. بهش غذا می دم. میوه می دم.بغش می کنم پیشش می خوابم. گاهی هم برام مثل بالشت می مونه و سرم و می زارم روش. می شونمش روی تابم و هولش می دم. باهاش ماشین سواری و موتور بازی می کنم. خلاصه که شده همه چیم...مرسی بابایی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی