سومین مسافرت ( همدان )
پسر گلم این سومین مسافرتیه که با ما همراه بودی و چقدر مسافرت رفتن با وجود نازنین تو بیشتر خوش می گذره...
مثل همیشه آقا بودی و اصلا مامانی و بابایی رو اذیت نکردی. اما بازم مثل دفعه پیش هم اشتهات خیلی کم شده بود و هم خوابت... چشمات از شدت بی خوابی قرمز می شد اما چون دورت شلوغ بود تا آخرین لحظه خودت و به زور بیدار نگه می داشتی... دوست داشتی بین جمع باشی و شیطونی کنی...
هوای همدان هم بد نبود. روزا مثل تهران بود اما شبا خنک می شد حسابی
توی راه رفت به همدان بین راه نگه داشته بودیم که صبحانه بخوریم و هوا سرد بود و باد می اومد خیلی
وقتی رسیدیم و شما از خستگی بی هوش شدی
وقتی از خواب بیدار شدی و حسابی شنگول بودی
مامان دیوونه ی اون چشمای خوشجلته ها
بردیا و مامانی و بابایی رفته بودیم دیدن گنجنامه
اینجا هم داشتیم می رفتیم دیدن مقبره بوعلی سینا و بابا طاهر عریان
(ورودی هر کدوم نفری ٥٠٠ تومان بود)
بردیا و دختر خاله اش یاسمن
بردیا و خاله عاطفه و عمو حسین
اینم آرامگاه بوعلی سینا که به خاطر شلوغی نشد کامل عکس بگیرم ازش
آقا بردیا در حال پرتقال خوردن.هههههههههههههههههه
اینجا داشتی یه کم غر می زدی.هنوز پرتقال می خواستی!!!!
بردیا و بابا جمشید
غار علیصدر که حسابی هم توش سرد بود (ورودی نفری ٨٠٠٠ تومان)
خیلی گشنگ بود
اینم عکس پایانی