من و کارام (8)
روزای تعطیل که با آقای پدر می ریم نون میخریم حاضر نیستم اون نونا رو به کسی بدم و
دوست دارم خودم همش و بخورم....
واقعاً آدم تو این خونه دو ثانیه آرامش نداره.
هر جا می رم و هر کار میکنم این مامان با دوربینش ظاهر میشه ...
ای بابا
اینجا دارم موهامو سشوار میکشم
دارم کتاب می خونم
دارم چاکلز می خورم با آب میوه...
تل مامانم و زدم به سرم و احساس میکنم خیلی بهم میاد
می رم روی صندلی و عطر و ادکلن های مامان و بابا رو خالی می کنم روی خودم
این عکسه هم جدید نیست اما مامانی خیلی دوسش داره
این عکسه هم واسه 10 ماهگیمه و مامان به یاد دوران تپلی بودنم و
اون موقع ها که سر غذا خوردن اذیتش نمی کردم گذاشت...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی