تاب بازی
خیلی وقت بود که می خواستیم برات تاب بگیریم و اون چیزی رو که مد نظر بابایی بود پیدا نمی کردیم. من نظرم این بود از این تاب هایی برات بخریم که به بارفیکس جلوی در اتاقت وصل بشه. اما بابایی اون تاب ها رو نمی پسندید. خلاصه چند شب پیش بابایی اومد با یه جعبه بزرگ که توش یه تاب واسه شما بود... با همه خستگیش هم یه عالمه وقت گذاشت تا برات وصلش کرد. شما هم فهمیده بودی این وسیله واسه خودته از اول تا آخر بالاسر بابایی ایستاده بودی و منتظر تکمیل شدن بودی.
مرسی بابایی مهلبون
همراه با اسکندر خان در حال دیدن tv
بردیای متفکر
حتی موقع شیر خوردن هم دوست داری روی تابت باشی. البته ول کن اسکندر هم نیستی
لنز دوربینم کثیف بوده ... نه؟!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی