سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 روز سن داره

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

عکس های مهد کودک

1391/11/18 11:19
8,797 بازدید
اشتراک گذاری

این عکسا رو توی مهد کودک ازم گرفتند . البته زیادم خوب نشده. اما خوب یادگاریه دیگه... در ضمن اینم بگم که عکسا خیلی وقت پیش آماده شده بود. اما بنده پاره شون کرده بودم.نیشخند

داستان هم از این قراره که روزی که عکسا آماده شده بود مامی عکسا رو گذاشته بود روی میزناهارخوری تا بابایی که شب میاد عکسا جلوی چشم باشه  و بابایی حسابی سورپرایز بشه. بعدشم  من سرگرم بازی شدم و مامانی هم رفت توی اتاق و نشست پشت سیستم و مشغول چت کردن با دوستش شد . بعد از اونم با تلفن صحبت کرد... منم در این فاصله بیکار ننشستم و با اجازه بزرگترا رفتم بالای صندلی و عکسا رو برداشتم و با نهایت خونسردی و لذت زیاد همه رو ریز ریز کردم.هههههههه  همچنان مشغول لذت بردن از هنر دست خودم بودم که ناگهان مامان با قیافه ای قاطی و خشمگین بالای سرم ظاهر شد عصبانیعصبانیعصبانی دقیقا قیافه اش عین همین شکلکه که گذاشتم شده بود... نگران و  دیگه بقیه ماجرا رو هم خودتون می تونید حدس بزنید.... گریه

بعدشم زنگ زد به بابایی و داشت حسابی گلگی من و می کرد اما انگار بابایی پشت تلفن از من طرفداری کرده بود از خود راضی و گفته بوده فدای سرش .هههههه

خلاصه بعد از چندین ساعت کم کم عصبانیت مامانی کاسته شد و دوباره با هم دوست شدیم بغل و مامانی فردای اون روز دوباره عکسا رو سفارش داد چشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

خاله عاطفه
18 بهمن 91 11:29
تو خوردني تريني ... يه روزي اگه تموم شدي نگي كي منو تموم كرد! مطمئن باش خوشمزه تر از تو نيست خاله جون ... قربون اون تيپ مردونه ات برم با اون شلوار جين خوشجلت ... هميشه و هميشه پاينده باشي شيرين ما...
محبوبه
18 بهمن 91 11:36
تو محشري گل پسر عاشقتم
دراگو
18 بهمن 91 11:37
عاشقتم خوشجل
نیلوفر
18 بهمن 91 12:13
سلام مگه میشه پسر به این نازی عکساش خوب نشه،هزار ماشالا خیلی خوشگل و دلبره،خدا ایشالا حفظش کنه بوسسس
مرجان
19 بهمن 91 10:09
آخی، چه بامزه تعریف کردی خاطره جون...دقیقاً میشه اون لحظه رو تصور کرد. همین کارهای شیرین بچه هاست که به یاد می مونه.
سپید مامان علی
21 بهمن 91 19:22
وای خدا... خیلی عکسات بامزه و ناز شدند
واقعا مثل آقا کوچولوها افتادی

میبینم کلی شیطونی کردی و عکسها رو پاره کردی و مامان خاطره رو عصبانی
وای وای از دست پسمل شیطون خودمون
بردیای شیطون عاشقتممممممم



وای سپیده از شیطنت هاش نگو که دلم خونه
نارگل
23 بهمن 91 1:18
دلت میاد خاطره جون خیلی خیلـــــــــــــــی هم قشنگه
سمانه مامان کیمیا
24 بهمن 91 22:53
چقدر اقا شدییییی
مامان نفس
25 بهمن 91 19:01
هههههههههههههههههههه شبیهِ "چه پیسرِ خوببی" شده قربونش برم من
تو این عکسا کلا" شیطونیهاش روتوش شده! خلاصه مهد کودک آبروداری کرده توو عکسا شیطون بودنش معلوم نشه دستشون درد نکنه/ مام که بردیا رو نمیشناسیِـــــــم


هههههههه واقعا راست می گی شیطونیاش و روتوش کردن
شبنم مامان رانیا
4 اسفند 91 8:51
خیلی جنتل من شده پیشی کوچولو
فرناز مامان ایلیا
8 اسفند 91 2:56
ای جوونم عین آدم بزرگ ها شده... قربون اون نگاهت...عزیییزم... خیلی هم خوبن عکسها مامانش.
پریا
26 اردیبهشت 92 18:35
خیلی وبلاگ خوبی داری به وبلاگ منم سری بزن.