مسافرت نوروزی ـ نوشهر چالوس
امسال هم مثل هر سال روز اول عید عازم مسافرت شدیم و مثل پارسال شمال انتخاب شد اما این بار رفتیم سمت نوشهر و چالوس...
عکسا رو توی ادامه مطلب می زاریم چون زیاده
جمعه اولین روز سال 93 ساعت 9 صبح راه افتادیم
و منم توی ماشین شیطونی کردم ، بازی کردم ، خوردم و خوابیدم
توی ویلا در حال خواندن نماز
کنار ساحل و هوای خیلی خیلی خنک
خواب نیمروزی و بیهوش شدن از شدت خستگی
دختر داییم ( هلیا )
خواب شبانه همراه با هاپو جان
به هر بهانه ای دنبال این بودم برم دستشویی و خودم و خیس کنم و مامان و کفری کنم
رفتیم یه آبشاری که اسمش دقیق یادم نیست: آب پری یا آب پرون. یه چیزی تو این مایه ها بود
دریاچه آویدر
دارم خیار می خورم
دارم هندونه میل می کنم . اونم به تمیز ترین شیوه ممکن
مامانم هم اصلا حرص نخورد
با این که مامان برام یه عالمه اسباب بازی آورده بود
اما باز اینجا برام پازل خرید تا باهاش سرگرم شم
وسط تخته بازی کردن دایی و بابا حضور بسیار فعالی داشتم
پسر خاله ام ماهان که از خستگی غش کرده
کنار ساحل
توی مسیر برگشت به سمت تهران
این مامان و بابام هم انگار نه انگار بچه ای هم دارن . همش دنبال عکس انداختن دوتایی هستن
پایان