سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

TAXI

1392/7/19 18:48
711 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقت پیش با مامان و بابا رفته بودیم شهروند که ناگهان در قسمت اسباب بازی ها چشمم این taxi  رو گرفت و گیر دادم که میخوامش. هر چی بابا ماشینهای خوشگل دیگه بهم نشون می داد که شاید از تصمیم منصرف شم هیچ فایده ای نداشت و فقط همین و می خواستم.بگذریم که مامان چقدر حرص خورد. همش می گقت آخه این چیه؟!!! ( یه ماکت که روش برچسب زده شده)  عصبانیعصبانیعصبانی

به هر حال من تصمیمم و گرفته بودم و از اونجایی که همیشه حمایت بابایی رو دارم از خود راضی موفق شدم به خواسته ام برسم مژه

توی کل فروشگاه شهروندم دستم بود و اصلا حتی حاضر نبودم بدم که بزارنش توی سبد خرید. حتی یه لحظه هم که دم صندوق بابایی داد به خانم فروشنده که کدش و وارد کنه فروشگاه بیهقی رو گذاشتم روی سرم و همه نگام میکردند و از اینکه عاشق این ماشینه شده بودم می خندیدن و کلی قربون صدقه ام می رفتند.

تازه از حمام اومدم و یه سره رفتم سراغ TAXI

در نهایت فقط یکی دو روز برام جالب بود و بعدش چرخاشو کندم و الان هم اصلا محلش نمی زارم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

نیلوفر
19 مهر 92 21:35
سلام
هه از دست این وروجک دوست داشتنی،نه به این همه اصرار،نه بعد یکی دو روز اصلا محلشم نمیذاره
آقا بردیای خودمونه دیگه،ایشالا که همیشه سلامت و شاد باشی قشنگم



نيلو جون از بس براش خريديم ديگه اسباب بازي ها زياد براش جذابيت ندارن. به نظر من اين روش كاملا اشتباهه. اما متاسفانه تا اشاره كنه باباش براش هر چي بخواد مي خره
مامان امین
19 مهر 92 22:52
قربونش برم کم خرجه بچمون دیگه عاشق چیزهای ارزون میشه. دیگه اینکه حرص خوردن نداره مامانی.


دوستم پولش كه مهم نيست اما حداقل اگر هم پول مي ديم واسه يه چيز درست حسابي باشه دلمون نسوزه. همين ماكت زشت 30 تومان شد. درحالي كه به نظر من 5 تومان هم نمي ارزه
شیما
20 مهر 92 6:37
واااای شیطونک


آره به خدا خنده هم داره.ههههههه
مرجان
20 مهر 92 10:22
این اتفاق به صورت خیلی مشابه برای ما هم اتفاق افتاد ، رادین بین تمام ماشین ها گیر داد به یه تاکسی و دقیقاً با حمایت باباش خریداری شد. الآن هم وقتی ازش می پرسیم راننده تاکسی چی میگه؟ جواب میده که : میگه آقا یه نفر.


قربون رادين برم با اين حرف زدنش. ببوسش ماماني
رابرت استرانگ
20 مهر 92 12:49
عالي بود عاشقتم ناقلا دفعه بعد دست بزار روي يه بنز cl 500 فكر كنم مامانه محترم حرص نخورن


هي واي من!!!
سمانه مامان کیمیا
20 مهر 92 13:28
فدات شم من
کیمیا هر جا میریم سریع جک و جونور دیتکت میکنه هههههه دیشب تو شهر کتاب گیر داده بود به یه عقاب وحشتناک ولی ما واسش نگرفتیم به جاش بین یه هاپو و یه گوزن بهش حق انتخاب دادیم که کلا برنداشت از این حیوونهای مجسمه ایی اسباب بازی نه پولیشی هههههه خدایی من دست میگرفتم عقاب رو وحشت میکردم دیگه واسش 7 تا کتاب خوشگل گرفتم از صبح باهاش سرگرمه فعلا کیمیا هم از اسباب بازی سه سوت سیر میشه ولی کتاب چون خودش نمیخونه قصه هست و ما میخونیم نه فوقش اینه که چند روز نخونم واسش

سرکاریم از دست اینا دیگه اشکال نداره


سمانه خدايي اين وروجكا آخر سليقه ان. بعضي وقتا اين برديا با انتخاباش آبروي ما رو مي بره. شك مي كنم اين پسر منه.
صوفی مامان رادمهر
20 مهر 92 13:35
عزیز دلمممممممم مبارکت باشه .... ههههههههه نگارش تو از کارای بردیا خنده دار تره خاطره...


ههههههههه مرسي دوستم
mAhyA
21 مهر 92 9:48
عزیزمممممم
مامان آرسام
21 مهر 92 23:49
الهــــــــــــــــــــــی.تاکسی دوست داره دیگه مامانش


اميدوارم در آينده اينطوري نباشه.هههههه
سپید مامان علی
22 مهر 92 0:18
هههههههه... همه این وروجک ها مثل هم هستند
گاهی اوقات چیزهایی می خوان و می پسندند که آدم اصلا فکرشم نمیکنه
دوست دارم شیطون بلا یا این انتخابات


مرسي خاله جون. منم دوستت مي دارم . علي جونم و ببوس
محبوبه
22 مهر 92 17:22
ماماني اتاقت كه شده اسباب بازي فروشي گلم ديگه جا نداره بسه خريد گلم


آخه مامان محبوبه بابايي هر روز با يه اسباب بازي جديد مياد خونه. خوب خيلي دوستم داره و لوسم كرده . داماد خودته ديگه
سمیه (آبجی حنانه و سبحان)
23 مهر 92 11:54
کلا بردیا مثه منه! الانم که الانمه 19 سالمه باز عاشق وسایلمم بچگیامم مثه بردیا بوده... عاشق وسایلام بودم میبینم بردیا خان هم مثه منههههههههههههه خاطره جون این اخلاق خوبه ها بیشتر مراقب داشته هاش میشه...


امیدوارم که همینطوری باشه
خاله عاطفه
23 مهر 92 15:09
خوب دلش تاکسی میخواست دیگه مامانش چیکارش داری خودت بچه بودی از این بدتر بودی هر چی دلت میخواست با گریه کار خودتو میکردی گل پسرت هم مثل خودته پس بهش گیر نده دستتو براش رو میکنم


آره دیگه اخلاقای این مدلیش همه به مامانش رفته.
مامان رهام
24 مهر 92 22:21
سلام خوشگل خاله...قربونش برم منمبارکت باشه ...چقد لج آدم درمیارن این فسقلیا


مرسی دوستم. واقعا لج درمیارن
ماه مامان
27 مهر 92 11:46
سلاااااااااااااااااااام


وای خدا از دست این پسر شیطون بلا ، وقتی اون صحنه رو تو فروشگاه تصور می کنم کلی خندم میگیره


ای جاااااااااااااانم بردیا


واقعا هم خنده دار بود...
سمانه مامان کیمیا
30 مهر 92 8:57
2 سال و نیمگیت مبارک بردیا قشنگمممممممممممممم....
ایشالا 25 سالگیت و همزمانیش با جشن فارغ التحصیلیت عشقمممم


مرسي ... بوسسسسسسس. انشا اله. كيميا جونم رو ببوس