سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

نظرات (21)

مامان حسین جون
7 تیر 92 11:50
سلام دوستان گلم حسین جون وپسرخاله ش محمدیزدان جون درمسابقه جشنواره تابستانی نی نی وبلاگ شرکت کرده دوستان عزیزم اگه می تونید باارسال یک اس ام اس باقیدکد202 203 به شماره 20008080200بهشون رای بدین لطفا کدها رو همینجور که نوشتم بنویسین بدون خط فاصله یا هر علامت دیگه ای از لطف شما سپاسگذارم
توت فرنگيش
7 تیر 92 12:23
واااااااااااي چقد نازه اين محمد ماهانمون خدا حفظش كنه
فاطمه 67
7 تیر 92 13:07
سلام عزیزم....اخیش بالاخره عکس گذاشتی....خاطره جونم برای منم دعا کن بچم و تمام بچه های دیگران سالم باشن و تپلی......خدا حفظشش کنه....با بردیا بذار حالش بیشتره....ههههههه
خاطره جون من الان 33 هفتمه خیلی میترسم....اصلا هیچ ذهنیتی ندارم به بچه....به نظرت پوشک چی بخرم برا روزای اول ؟ چیکار کنم زردی نگیره ؟


سلام فاطمه جون. انشاءاله نی نی صحیح و سالم و تپل مپل باشه. نگران نباش. مطمئن باش اصلا چیز ترسناک و سختی نیست بچه داری. خیلی راحت تر از اونیه که فکرش و بکنی. البته فکر نکن بی دردسر هم هست. مخصوصا اون روزای اول تا با شرایط آشنا بشی یه کم سختته. اما زود برات جا می افته که یکی دیگه به جمع خانوادتون اضافه شده.
در مورد زردی راستش نمی دونم . بردیا 15 روزش بود زردی گرفت. اما خدا رو شکر ماهان اصلا زردی نگرفت.امیدوارم نی نی شما هم زردی نگیره. در مورد پوشک هر چی می گیری زیاد نگیر شاید نی نی حساسیت داشته باشه یا بهش نسازه یا اصلا خودت راضی نباشه بابت قدرت جذب و ... اما اگه می خوای پوشک خارجی خوب بگیری اول پریما و بعد مولفیکس به نظرم. توی ایرانی ها هم مولفیکس و بارلی خیلی خوبه...اگه راهنمایی دیگه ای خواستی در خدمتم دوستم.مواظب خودت و نی نی باش.
فاطمه 67
7 تیر 92 13:51
قربونت برم که همیشه اینقدر کامل جواب میدی

من هفته پیش تکوناش کم شد یک زن دیوانه سونو کرد گفت باید امشب بزای....منو میگی داشتم میمردم دیگه....خداروشکر به خیر گذشت....اهان پس پریما میخرم....نه میدونم سخت نیست اخه دوستم الان زاییده یک ماهه نه دیگه بهم زنگ میزنه نه جوابمو میده اس میده میگه خیلی سخته تازه خونه مامانشه فقط بچه شیر میده خسته نباشه والا.....منم اصلا کمک ندارم اول خدابعد خودمو شوهرم .....کلا من خیلی سختی کشیدم....خدا کنه مثل همیشه خدا کمکم کنه....راستی عاطفه جون اتاقشون خصوصی بود‏!‏ و اینکه تاریخ زایمان که کردن زودتر از تاریخ سزارین تعیین شده بود ! یا زودتر از تاریخ طبیعی تعیین شده ؟




اینا همه بستگی به خودت داره گلم. مطمئن باش خدا هم کمک می کنه و انرژیشو بهت می ده. منم دست تنها بودم. ولی من عادت ندارم که خودم و بندازم . 10 روز اول خونه مامانم بودم و بعدش اومدم خونه خودمون. البته همسری خیلی توی بچه داری کمکم بود. مخصوصا شب تا صبح اگه بردیا بیدار بود و ... همش باباش بغلش می کرد و راهش می برد. کلا همسری من در مورد بردیا خیلی همراهه.انشاء اله همسری شما هم همینطور باشه. چون بالاخره بچه داری اون روزای اول بی خوابی و خستگی زیاد داره.اتاق عاطفه خصوصی بود و یه هفته قبل از تاریخ سزارین که دکتر داده بود زایمان کرد.




راستی چرا اصلا وبلاگت رو به روز نمی کنی؟!!!
مامان بهار
7 تیر 92 15:18
این محمد ماهان جون کی بود ؟
پسر خالس ؟



بله عزیزم. پسر خاله بردیا هست
مامان بهار
7 تیر 92 15:19
سلام عزیزم
لطفا تو مسابقه نی نی وبلاگ کمکم کنید تا بتونم رای بیارم
بی زحمت یه سر به وبلاگ شیرین تر از عسلم بزنید و با دیدن عکس کد 230 رو به شماره پیامک 20008080200 ارسال کنید اگه براتون امکان داره با چند تا سیم کارت بفرستید یا به دوستاتون هم بگید ،،یه دنیا ممنونم امیدوارم بتونم جبران کنم راستی فقط به یه نی نیlمیتونید رای بدید بعد از این که رای دادید به من خبر بدید تا بدونم کدوم یکی از دوستای مهربونم کمکم کردن و تعداد رای ها رو هم داشته باشم
یه دنیا سپاس


چشم. حتما
مامان بهار
7 تیر 92 15:19
ی جورایی من و یاد عکسای بچگی نی نی نفس خودمون بردیا میندازه
مامان بهار
8 تیر 92 1:38
مرسی عزیزم اگه اس ام اس زدی حتما به من بگو امیدوارم جبران کنم
مامان امیرعلی
8 تیر 92 1:50
خدا حفظش کنه توی عکس دوم چقدر ناز خوابیده
فاطمه 67
8 تیر 92 8:10
باشه خاطره جون....حتما به روز میکنم....اخه مثل شما با سلیقه نیستم....جدی میگم.....از بچه داریت خیلی خوشم میاد....ممنونم که کمکم میکنی
خودتو محدود نمیکنی...واقعا عالیه.....عاشق تمتم....


مرسي گلم. هر كمكي بخواي من هستم
مامان آرسام
8 تیر 92 15:04
آخی چه نازه شبیه باباشه
نیلوفر
8 تیر 92 16:13
سلام ای جانم این نی نیه تازه وارد چقدر نازه،ماشالا،خدا نگهدارش باشه بردیا جونم یه همبازی گل مثل خودت پیدا کردیا،هه دوتا وروجک دوست داشتنی همیشه تنتون سالم و لبتون خندون باشه
سوسن(مامان پرنسس باران)
8 تیر 92 18:14
خدا حفظش کنه این پسمل خوشگل رو.
سمانه مامان کیمیا
8 تیر 92 23:26
ای جانم که تو اینقدر ناناسی جوجو یادش به خیر ها اینقدری بودن!! خدا حفظش کنه ایشالا خوهر شوهر کیمیا
محبوبه
9 تیر 92 10:36
اي جان چقده تو خوشجلو نانازي خدا رو شكر و سپاس بردياي گلم ديگه تنها نيست يه پسر خاله مثل خودش خوشجل داره ديگگگگگگگگگگگگگگگگه يه عالممممممممممممه
سپید ماما علی
9 تیر 92 12:51
ای جانم چقدر ملوس شده ... یاد نینی بودن وروجک های خودمون افتادیم... ببوسش هزارماشاءاله نازه
سمیرا مامان آنیتا
10 تیر 92 12:21
عزیــــــــــزم با این لباس شیرش چه ناز شده
فرناز مامان ایلیا
10 تیر 92 17:54
جونمممم قربون نگاش.چه جیگریه این گل پسر.
رابرت استرانگ (كماندار نوجوان)
11 تیر 92 15:11
قربونت برم ني ني جونممممم چه پسر خاله خوشجلي قربونه چشمايه قشنگه خودتم برم
صوفی مامان رادمهر
19 تیر 92 9:26
ای جوجه خوشمل... عزیز دلم بوی بهشت می ده الان... دستای نازش رو ببوس... جووووووونم دلم رفت براش
مامان رانيا
26 تیر 92 2:02
قدم نو رسيده مبارك اخي يادته اين دوران