سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 13 سال و 6 روز سن داره

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

پارک آب و آتش

1392/3/21 14:22
2,425 بازدید
اشتراک گذاری

چند شب پیش همراه با بردیا و بابایی رفتیم پارک آب و آتش. بردیا تا می تونست بازی و شیطونی کرد. حسابی بدو بدو و آب بازی کرد و در نهایت با باطری تموم شده و بی هوش شده به خونه برگشتیم و شام نخورده تا صبح خوابید.

عکسا رو توی ادامه مطلب ببینیم

 

داره بستنی می خوره 

اولین بار که مشعل ها با صدای خیلی بلند روشن شد و همه جا رو نورانی کرد ترسید.

ولی بعد خوشش اومد و با صدای روشن شدن و نوری که همه جا پخش می شد کلی کیف می کرد.

اینم یه گل در میون بقیه گلها

اولش از فواره های آب فاصله گرفته بود و از دور تماشا می کرد.

ولی کم کم یه قدم یه قدم می رفت جلو تا در نهایت خیس خیس شده بود.

خیلی آب بازی کرد و ذوق کرد. طوری که همه لباسش خیس شده بود.

 

از اونجایی که همه هیکل و لباساش کاملا خیس شده بود مجبور شدیم لباس هاش و کامل دربیاریم و توی ماشین شالم و بپیچم دورش...

بردیا هم از شدت خستگی از حال رفت.

 

انقدر خسته شده بود و آب بازی کرده بود که دیگه بیدار نشد.

وقتی رسیدیم خونه لباس تنش کردیم و راحت تا صبح خوابید.


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

خاله عاطفه
21 خرداد 92 18:34
عاشق شیطونیهاتم ... شیرینی مثل همیشه
داريوش
22 خرداد 92 7:02
خدانگهدارش باشه اميدوارم كه هميشه سالم باشه وقتي لبهاي خندونش مبيينم لذت ميبرم خصوصا تو ي عكس ميبينم كه شيطوني ميكنه شادميشم
توت فرنگيش
22 خرداد 92 14:35
ايشالاه هميشه شاد و خندون باشي گل پسر
منم خيلي دلم ميخواد برم ولي هنوز قسمت نشده


مرسی عزیزم. انشاء اله قسمت می شه زودی می ری.زیادم جای خاصی نیست. من فکر می کردم بهتر از اینا باشه
نیلوفر
22 خرداد 92 16:46
سلام
دورت بگردم با این ذوق کردنات،بردیا گلی همیشه سلامت باشی و خندون
یه عالمه دوست دارمت



ممنون خاله جون. منم شما رو می دوستم خیلی.
سمانه مامان کیمیا
23 خرداد 92 0:13
عزیزممم همیشه به گردش..معلومه حسابی شیطونی کردی ها..عکس اولیت خیلیییی نازه...چقدر بامزه مجبور شدید شال ببندی دورش


هههههههه. حالا از اون روز دیگه هر وقت می ریم بیرون میاد می شینه روی پای من و می گه شالت و بنداز دورم
الهه
23 خرداد 92 7:31
عزيزم . ببين چه شيرين خوابيده. هميشه سالم و سلامت باشي.
سمیرا مامان آنیتا
23 خرداد 92 8:16
عزیـــــــــــــزم معلومه که حسابی بهش خوش گذشته ها من که هر جا با آنیتا میرم حتما یه دست لباس اضافه میبرم لازم میشه حتما ..

قدم نورسیده هم مبارک ماهان جون به دنیا خوش اومدی پسرخاله


مرسی سمیرا جون. واسه منم تجربه شد دیگه از این به بعد یه دست لباس اضافه همه جا همرام باشه. آنیتا جون رو ببوس.
مهسا(مامان هستی)
23 خرداد 92 18:42
الهیییییییییییی قربونت برم شیطونک من
ملیحه مامان پریا
23 خرداد 92 21:21
ای جونم چه خوشگل خوابیده
حتما همش خوااب اب بازی میدیده اون شب



هههه آره فکر کنم
سپید ماما علی
24 خرداد 92 12:45
ای جاانم که رفتی آب بازی کردی و کلی خوشحالی... اینقدر بازی کردی که از خستگی ببین چطوری خوابش برده انشاءالله همیشه سالم و لبت خندون باشه
صوفی مامان رادمهر
28 خرداد 92 9:40
عزیز دلمممم شیطونک خوشمزه... عکس اولیه رو خیلی دوست دارم... کلا سلیقه تو رو هم خیلی دوست دارم با این حوصله برامون عکس می ذاری