سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 13 سال و 1 روز سن داره

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

من و کارام (3)

1392/2/27 12:50
1,273 بازدید
اشتراک گذاری

خاموش روشن کردن کلید های برق از کارهای مورد علاقه ی منه

و هر چی مامان و بابا بهم بگن نباید این کار و بکنم من که اهمیتی نمی دم

و باز کار خودم و می کنم 

این عکس نشون می ده که عاشق بازی کردن با عطر و ادکلن های مامان و بابا هستم و می تونم ساعت ها باهاشون سرگرم باشم.

لازم به ذکر است که بعضی از سری های عطر و ادکلن ها رو گم کردم

شدیداً دوست دارم که خودم غذامو و بخورم و خیلی هم خوب و قشنگ بلدم غذا بخورم

ولی بعد از این که غذام تموم شد اصلا دوست ندارم از روی صندلیم بلند شم و دلم می خواد همونجا بشینم

و ته مونده غذام و بریزم توی لیوان آب و بعدش آب و بریزم توی ماست و ماست و بریزم روی میز

و خلاصه همه چی رو با هم قاطی پاتی کنم و تا حد امکان کثیف کاری کنم 

توی خونه دائم هر چی گیرم بیاد می پیچم دورم و باهاش راه می افتم اینور و اونور.

البته این پتوم رو خیلی دوست دارم

بعضی وقتا که بخوام واسه خودم کلاس بزارم می رم از توی اتاقم مبلم و میارم و می شینم روش و tv تماشا می کنم 

دائم باید توی شیشه ام آب میوه یا دلستر یا نوشابه باشه و اصلا به آب رضایت نمی دم و دوغ هم دوست ندارم 

اگه فکر می کنید که کوچولو هستم و توی مهمونی ها می شینم روی زمین تا برام سفره بندازن و اونجا غذا بخورم.

نخیر.کاملاً در اشتباه هستید.حتما باید روی میزناهارخوری و در کنار بقیه غذا بخورم.

تا وارد حمام می شیم سریع این تشت سفید و می زارم و میشینم توش

مامان و بابا از سلیقه من در تعجبن که چطور وان خوشگل و خوش رنگم برام جالب نیست و به جاش این تشت و دوست دارم 

هرچیزی که توجه ام رو جلب کنه باید حتما بهش دست بزنم و ببینم چی به چیه !!!

اینم روروئک نی نی دایی علی و زن دایی هست که از دست من در امان نبود

و با این که هنوز صندلیش وصل نبود من همینطوری باهاش بازی می کردم

و مثل ماشین از این طرف به اون طرف باهاش ویراژ می دادم 

پسندها (1)

نظرات (15)

فاطمه 67
27 اردیبهشت 92 15:33
سلام عزیزم...قربون اون کارهای قشنگت بشم که ادم هوایی میشه......عزیز دلمممممممممم دوست دارم زیاد
توت فرنگي
27 اردیبهشت 92 17:33
قربونت برم بردياي شيطونم تا ميتوني آتيش ميسوزوني ها بووووووس
مامان آرسام
28 اردیبهشت 92 2:44
عاشق کارای بردیا جون شدم
داريوش
28 اردیبهشت 92 6:38
باز مي بينم كه برديا روز به روز شيطونتر ميشه و دوست داره بيشتر به تجربه هاي خودش اضافه كنه واميدوارم كه صحيح وسالم باشه ودر پناه خداوند منان وهر كي كاري دوست داره انجام بده مامان برديا يواش يواش دارم هواي ميشم خيلي دوست دارم از نرديك ببينمش ويه ماچ گنده از اش بگيرم تا دلم اروم بگيره
مرجان
28 اردیبهشت 92 12:04
خدای من....تمام کارهای بردیا جون آخر سوژه هست. من یکی که خیلی حال کردم. خاطره جون البته شما هم خیلی بامزه تعریف کردی. پشت میز نشستنش توی مهمونی که منو کُشت. بیشتر کارهاش شبیه پسر خودمه. البته رادین به این ملایمت برخورد نمیکنه و مثلاً اگه با عطر و ادکلن بازی کنه درنهایت پرت میکنه زمین و باطلشون میکنه.
نیلوفر
28 اردیبهشت 92 12:07
سلام ای خدا موش نخوره تورو وروجک دوست داشتنی،میدونی با این کارات بیشتر و بیشتر عاشقت میشیم؟ ما کلی دوست داریمت بردیا خان
مامان سحر
28 اردیبهشت 92 18:52
وای الهی چقدر خوشش اومده از آب بازی...
فاطمه
28 اردیبهشت 92 21:24
قربون قیافه ات پسرررررر.عاشق عکس ششمی شدم خوشتیپپ. امیرعلی هم هر جا مهمونی بریم روی میز غذاخوری میره و میگه اینجا جای منههههه. توی تشت حموم هم باحال بود.ههههه کوچکتره اونو بیشتر دوست داره.
محبوبه
29 اردیبهشت 92 7:18
تو و كارهات آخرشه بي نهايته گل پسري عاشقتم
سپید ماما علی
29 اردیبهشت 92 12:46
ای جووون....
با این کارهات همه رو دیووونه میکنی شیطون بلااااااا
همه کارات نهایت شیطنته یک پسر کوچولوی 2 ساله هست

عاشق اون عکسشم که شیشه دستشه و دستمال سر بسته


سمانه مامان کیمیا
29 اردیبهشت 92 16:47
از دست تو فسقلی با این کارات چقدر خندیدم ...فدای تو با اون دلست خوردنت و از اون باحالتر تیپت و کلاه اون وریت
صدیقه(مامان هانا)
29 اردیبهشت 92 16:56
جونم بردیا ناز و دوست داشتنی ......... تشتشم خیلی خوشگله ..... هانا هم از این کارا زیاد می کنه...... ببوسش مامانش
توت فرنگي
3 خرداد 92 9:19
برديا جونم مرد كوچولو روزت مبارك عزيزم
روز پدرو به باباي گل برديا جانم تبريك ميگم


مرسی دوست خوبم
مامان رانيا
12 خرداد 92 21:39
هزارتا بوس
فرناز مامان ایلیا
19 خرداد 92 2:35
پسر آخه تو رو میز توالت چیکار داری؟
خیلی کارات با حاله...بووووس.

خاطره فکر کنم تو عطر هم سلیقه ایم...


آره فرناز... فکر کنم تو خیلی چیزای دیگه هم همسلیقه باشیما... چشمک