سید بردیاسید بردیا13 سالگیت مبارک

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

آنچه گذشت ...

1392/1/26 16:18
1,461 بازدید
اشتراک گذاری

فقط چند روز به تولد 2 سالگیت مونده عزیز دلم... 2 سال گذشته انقدر زود گذشت که باورش برام سخته. انگار همین دیروز بود که قدم های کوچولوت رو به این زمین خاکی گذاشتی. چقدر تمام روزای این 2 سال گذشته برامون شیرین و لذت بخش بود. الان که به گذشته نگاه می کنم حتی بعضی از این روزا مثل خ.ت.ن.ه و واکسن هم با همه استرسش یه جورایی شیرین بود.  چون نشون می داد که داری بزرگتر می شی و تمام این مراحل و باید طی کنی. روزایی که الان ازشون فقط یه خاطره مونده ، روزایی که می دونم دیگه هیچوقت برنمی گرده و تکرار نمی شه. 

از اولین روز ورودت تا همین امروز تمام لحظه ها رو ثبت کردم . تمام مهم ترین ها ... شاید در آینده که اینا رو بخونی برات چیزای خاصی نباشه. حتی از خوندنشون خنده ات هم بگیره. اما تمام اینا واسه من و بابایی خیلی مهم بوده چون تو با اهمیت ترین و با ارزش ترین قسمت زندگی ما هستی...

 

1 روز : واکسن بدو تولد ( ب.ث.ژ. فلج اطفال ـ هپاتیت ب ) 

1 ماه : صادر شدن شناسنامه

1 ماه و 10 روز : اولین مسافرت ـ رشت و انزلی

1 ماه و 27 روز : خ.ت.ن.ه 

2 ماه و 4 روز : واکسن 2 ماهگی ( سه گانه ـ فلج اطفال ـ هپاتیت ب ) 

2 ماه و 27 روز : اولین بار با صدای بلند خندیدن

3 ماه : جدا شدن محل خواب و شروع استقلال 

3 ماه و 5 روز : اولین اصلاح موی سر توسط مامان 

3 ماه و 15 روز : در حالت خوابیده بلند کردن گردن 

3 ماه و 20 روز : دومین مسافرت ـ دیلمان ، انزلی ،ماسوله 

4 ماه و 2 روز : واکسن 4 ماهگی ( سه گانه ـ فلج اطفال ) 

4 ماه و 11 روز : اولین پارک رفتن 

4 ماه و 15 روز : شروع غذای کمکی 

4 ماه و 20 روز : نشستن برای چند ثانیه بدون کمک

5 ماه : سومین مسافرت ـ همدان 

5 ماه و 17 روز : افتتاح روروئک 

6 ماه و 12 روز : اولین آتلیه ( 6 ماهگی ) 

6 ماه و 6 روز : واکسن 6 ماهگی ( سه گانه ـ فلج اطفال ـ هپاتیت ب ) 

7 ماه و 15 روز : افتتاح صندلی غذا 

8 ماه و 10 روز : چهار دست و پا رفتن 

9 ماه و 21 روز : اولین باری که به عروسی دعوت شدی

10 ماه و 23 روز : تجربه کردن اولین چهارشنبه سوری ( سال 91)  

11 ماه : تجربه اولین نوروز ( سال 91) 

11 ماه و 3 روز: چهارمین مسافرت ـ کرمانشاه و کردستان 

11 ماه و 13 روز : تجربه اولین سیزده بدر ( سال 91) 

11 ماه و 13 روز : افتتاح صندلی ماشین 

11 ماه و 25 روز : دومین آتلیه ( 12 ماهگی ) 

12 ماه و یک روز : برای چند ثانیه ایستادن بدون کمک

12 ماه و 5 روز : واکسن 12 ماهگی ( MMR )

12 ماه و 26 روز : تاتی تاتی کردن

14 ماه و 3 روز : پنجمین مسافرت ـ رامسر

14 ماه و 10 روز : اولین مروارید

14 ماه و 17 روز : بازگشت مامان به سر کار 

14 ماه و 24 روز : اولین روز مهد کودک 

15 ماه و 5 روز : مروارید 2

15 ماه و 19 روز: مروارید 3 و 4 

17 ماه و 21 روز : مروارید 5

17 ماه و 22 روز : سومین آتلیه ( 18 ماهگی ) 

17 ماه و 25 روز : اولین چکاپ چشم پزشکی 

18 ماه و 3 روز : ششمین مسافرت ـ کیش 

18 ماه و 6 روز : واکسن 18 ماهگی ( فلج اطفال ـ سه گانه ـ MMR ) 

18 ماه و 15 روز : مروارید 6 و 7

18 ماه و 17 روز : مسافرت هفتم ـ رشت 

19 ماه و 20 روز : مروارید 8

20 ماه : ترک پستونک 

21 ماه : مروارید 9

21 ماه و 23 روز : مروارید 10

22 ماه و 24 روز : چهارمین اتلیه 

22 ماه و 25 روز  : اولین برف بازی 

23 ماه : مروارید 11 

23 ماه و 3 روز : هشتمین مسافرت ـ رشت و انزلی 

23 ماه و 15 روز : مروارید 12

23 ماه و 23 روز : ادامه چهارمین اتلیه ( 24 ماهگی ) 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

سمانه مامان کیمیا
26 فروردین 92 17:40
عزیزمممم....تولدت پیشاپیش مبارکککککککککککک....
افرین به این مامان زرنگ و منظم ...من با این اخلاق ها حال میکنم
منم تو البومش نوشتم

ایشالا تولد خوبی پیش رو داشته باشی


مرسی سمانه جون.عکسای اتلیه هم تا اخر هفته میزارم حتما...
mAhyA
26 فروردین 92 18:04
نظر خصوصی دارید...
مهسا(مامان هستی)
26 فروردین 92 18:09


ایشالااا که همیشه شاد و سلامت در کنار هم زندگی پر از آرامش داشته باشین


مرسی خانمی
mAhyA
26 فروردین 92 18:19
وووووواااای ایمیل بالاخره باز شد تونستم رمزو ببینم ممنونننننن دیگه احتیاج به ارسال دوباره نیست
نیلوفر
26 فروردین 92 22:58
سلام
ای خدا چقد زود میگذره و بردیا جونی آقا و آقاتر میشه،عزیزم امیدوارم سالهای پیش روت پر باشه از خاطرات خوب و همیشه تنت سالم و لبات خندون باشه
پیشاپیش تولدت مبارک باشه ناناز



Mer3000000
شبنم
27 فروردین 92 7:15
خاطره عجب حافظه اي داري
هر روز شيرينتر مي شه


شبنم حافظه ام خوب نيست. يادداشت كردم
داريوش
27 فروردین 92 7:20
سلام اول صبح اومدم باز خوشحال شدم كه برديا داره دوسالش تموم ميشه وپيشاپيش تولدش مبارك اگه ميتونستم كادوشو ميفرستادم ولي اخه چه جوري الهي دامادش كني وسايه پدر ومادرش بالا سرش باشه خدانگهدارتون باشه هزار تا


مرسي داريوش خان. لطف دارين. در مورد اون قضيه هم اصلا لازم نيست. ممنون. همين كه به برديا محبت دارين و هر روز به وبلاگش سر مي زنيد ممنونيم.
خاله عاطفه
27 فروردین 92 11:23
پيشاپيش تولدت مبارك عسلم .. توي اين دو سال حضور گرم تو فضاي خانواده رو گرمتر وشيرين تر از هميشه كرد تو براي همه يك تجربه شيرين و پر از هيجان بودي .. تو برامون يه عالمه جذابيت داشتي و تونستي دل هممون به يك عالمه حس قشنگ جديد گرم كني ... دوست دارم خاله جون هزار ساله بشي ايشاا...


مرسي خاله جون. انشاء‌اله ني ني خودت به سلامتي به دنيا مياد
مرجان
27 فروردین 92 12:09
خوش به حال آقا بردیا که همچین مامان با سلیقه ای داره. البته من هم تا حدودی برای پسرم رادین چیزهایی نوشتم ولی نه به این کاملی و این هم بگم که کاملاً به موقع پستونک رو از بردیا گرفتی، من که موندم چی کار کنم.


ممنون عزيزم. برديا هم به پستونك خيلي وابسته بود. فكر مي كردم كه خيلي سخت بشه ازش بگيرم اما خدا رو شكر راحت تر از اوني بود كه فكر مي كردم. نگران نباش. انشاء‌اله رادين جون هم اذيت نمي شه.
محبوبه
27 فروردین 92 14:09
قربون تو دختر باسليقه افتخاري هستي گلم همينطور گل پسرمون خدا را سپاس دوستتون دارم بوس يه عالمههههههههههههههههههه


Merci:-*
سپید مامان علی
27 فروردین 92 14:12
بردیا جونی پیشاپیش تولد دو سالگیت مبارک...
باریکلا به مامان خاطره دقیق و مرتب که همه کارهای گل پسری رو یادداشت کرده
بزن دست قشنگه رو برای این مادر و پسر نمونه


:-D مرسی سپیده جون.خیلی باحالی:-D
دخترک
27 فروردین 92 19:42
سلام
آخ جون تفلد بردیا نزدیکه
میگم خاطره
این پرو پاچشو ریخته بیرون نمیگه من ممکنه گازش بگیرم؟
حیف دستم بهش نمیرسه
خو گاز گازش کن برام
عاشقتم وروجک دوسالههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه


Salam azizam.in paro pachash divoone mikoneha:-D
دراگو
28 فروردین 92 12:37
تولدت رو پيشاپيش تبريك ميگم و كادوم به تو دعاي سلامتي و خوشبختيست عسل كوچولو


مرسی .هم به خاطر تبریک تولد و هم به خاطر کادوی قشنگت ...
فاطمه
29 فروردین 92 10:50
بردیای عزیز تولدت پیشاپیش مبارک.قربون چشمای قشنگت.
ایول خاطره که همه اولین ها رو یادداشت کردی.


مرسی فاطمه جون
صوفی مامان رادمهر
29 فروردین 92 10:59
تولدت مبااااااااااااارک فشن کوچولو...
چه خوشجل نوشتی همه کارهاشو؛ خیلی باحال بود. آفرین به تو مامان با حوصله و منظم
بردیا 120 سال زیر سایه بابا و مامان خوبت به شادی زندگی کنی... همیشه بخندی گل خوشگل


مرسی صوفی جون مهربون.رادی رادان جونم و ببوس
سمیرا مامان آنیتا
29 فروردین 92 18:20
عزیز دلم پیشاپیش تولد دو سالگی ات مبارک


امیدوارم همیشه تنت سالم و لبت خندون باشه و سایه پدر و مادرت هم بالای سرت


خاطره جون سالروز مادر شدنت مبارک عزیزم

مرسی دوست خوبم.خدا انیتا جون و براتون حفظ کنه.ببوس دخمل نازتو با اون چشمای خوشگلش


نیلوفر
30 فروردین 92 17:50
سلام
بردیا جونم فقط چند ساعت مونده به ساعت تولدت،قشنگم ایشالا صد ساله شی،نه صدوبیست ساله شی،نه صدوبیست سال کمه،همیشه زنده باشی
یه عالمه بوس
همراه با بهترین آرزوها



مرسی عزیزمممممممم. آمین
سمانه مامان کیمیا
30 فروردین 92 18:55
تولدتتتتتت مبارکککک امیدوارم فردا سالروز 2 ساله شدنت روز خوبی واست باشه عزیزم

خاطره خل شدم از بس سر زذم عکس نبودا


مرسی سمانه جون...هههههههه به خدا می زارم عکسا رو . بزار سی دی رو بگیرم ... رمز جدید و الان برات SMS می کنم
هدی مامان مبین
30 فروردین 92 20:07
وای خاطره عشق کردم...افرین..یه خاطراتی رو ثبت کردی که کمتر کسی ثبت میکنه...
سالم و شاد و خوشبخت باشه...ببوس فرشته ات رو


مرسی گلم... به قشنگی تو که بلد نیستم بنویسم هیچوقت...
مامانی محمد طاها
31 فروردین 92 1:00
سلام تولد تولد تولدت مبارک
ساناز
2 اردیبهشت 92 19:54
اي جان تفلدشه اين اقا پسمل گل‏!ايشالا كه صد ساله بشي عسيسم ... خداوند براتون حفظش كنه اين فرشته كوچولو


MER30