بردیا در هفته ای که گذشت ...
اینجا رفته بودیم یکی از باغچه رستوران های سمت کن
با این که هوا خنک بود اما خوش گذشت و بردیا حسابی شیطونی کرد
تازگیا هر وقت بخواد تاب بازی کنه خودش می ره تابش و می کشه میاره و از زیر تابش می ره توش می شینه و دوباره هر وقت خسته شه از همون زیر میاد پائین.
البته دیگه نمی بره بزاره سر جاش
این عکس و خیلی دوست دارم. عاشق اون چشماشم
بعضی مواقع که می خواد بخوابه می ره بالشت و از روی تختش میاره و یه عروسک هم می گیره توی بغلش و میاد جلوی tv دراز می کشه تا خوابش ببره
وقتی خوابش برد یه پتو انداختم روش و رفتم سراغ کارام.
بعد از چند وقت که اومدم خوابیدنش این مدلی شده بود
بیچاره اسکندر خان هم پرت شده بود یه جای دیگه
یه روز صبح که می خوایم بریم مهد کودک
می خواد در و باز کنه و بره سراغ کالسکه اش
اینجا هم می خواد خودش بره بشینه توی کالسکه
این میز خونه مامان محبوبه هم جزو اسباب بازیهاش محسوب می شه که هر چی روش باشه رو می ریزه پائین و انقدر این میز و می چرخونه تا همه سرگیجه بگیرن