سید بردیاسید بردیا13 سالگیت مبارک

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

بردیا هر روز شیطون تر از دیروز...

1391/10/6 8:05
1,201 بازدید
اشتراک گذاری

خوب بالاخره من اومدم ...لبخند

فکر نکنید این مامانی من وقت نمی زاره تا وبلاگ من و به روز کنه ها. اتفاقا همش دوربین دستشه و تند تند داره از من عکس می گیره واسه وبلاگم . اما من اصلا فرصت نمی دم که  مامانی پشت سیستم بشینه. به خاطر همین تازگیا وبلاگم یه کم دیر به دیر به روز می شه.نیشخند

فکر کنم لازم به گفتن نباشه که بنده شدیداً شیطون شدم. هر شیطنتی که فکرش و بکنید بلدم. بعضی وقتا مامانی واقعا از دستم کم میاره و در مونده می شه و چنان می زنه زیر گریه که خودم دلم براش می سوزه و با خودم تصمیم می گیرم دیگه از این به بعد پسر خوبی می شم. اما نمی دونم چرا نمی شه!!! عینک یعنی مامان و بابام خودشون شیطونی نمی کردن و گریه مامان و باباهاشون و در نمیاوردن؟!  متفکر خوب این به اون در زبان

حالا یه کم از کارام بگم :

اول از همه این که توی ترک تشریف دارم. دارم پستونکم و می ذارم کنار. یه کم سخته اما خوب مامانی می گه بزرگ شدم و دیگه نباید پستونک بخورم. نگرانهر چند خیلی دوسش دارم نگران

یاد گرفتم موقع سلام و علیک مثل یه مرد دست می دم و خیلی هم از این کار خوشم میاد. مژه

هر کس بگه بوس بده با کمال اعتماد به نفس لپام و میارم جلو تا منو ببوسه. فقط هم لپم و میارم جلو خجالت بعضی وقتا هم که زیادی ازم تعریف می کنند و قربون صدقه ام می رن بدون این که بوس بخوان خودم جو گیر می شم و صورتم و میارم جلو که من و ببوسن قهقهه

صبح ها ذوق دارم که هر چه زودتر بریم مهد کودک. به جز مربی خودم بغل هیچکس دیگه نمی رم و تا می بینمش چنان از بغل مامانی خودم و پرت می کنم توی بغلش که مامان با همه خوشحالی از این که من مهد و دوست دارم اما گاهی ته دلش احساس حسادت می کنه سوال

با موبایل مربی مهد کودکم ( فریبا جون) به این و اون sms   رمزی ( با زبون مریخی ) می فرستم.خنده

همچنان به cd آموزشی علاقه ای نشون نمی دم و مثل قبل فقط و فقط pmc نیشخند

اینم چند تا از عکسام :

 

واقعا خوابیدن روی تخت مامان و بابا یه مزه ی دیگه می ده 

من و مامان محبوبه و خاله عاطفه 

اسباب بازی جدید من ( خوب هر چیزی توی اتاق من باشه پس مال منه دیگه ) قهقهه

توی ماشین در حال سیب خوردن 

به نظر شما چیدمان کوسن ها این طوری بهتر نیست؟!! از خود راضی

رفته بودیم سرزمین عجایب که این بادکنک و از اونجا بابایی برام خرید و خیلی خیلی دوسش دارم و اونجا هم انقدر باهاش کیف کردم که همه عاشق خنده هام و مریخی حرف زدنم شده بودند خجالت

این ماشینه هم انتخاب خودمه تعجب 

بعضی وقتا سلیقه ام این مدلی می شه دیگه... کاریش هم  نمی شه کرد نیشخند

فعلا تموم شد.

 

من از همین جا از طرف مامانی قول می دم که دیگه وبلاگم زود به زود به روز بشه . اگه هم مامان غیبت کرد خودم باهاش میام موجه می کنم چشمک

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

توت فرنگي
5 دی 91 18:10
الهييييييييييييي تو چقد شيريني عزيزم
سپید مامان علی
5 دی 91 18:47
بردیا جونی عاشق شیطونیهاتم... البته دورادور
چون یکی مثل تو داره اشکمو در میاره هر روز...اما فدای شیطونیهاتوم بشم...انشاءالله همیشه سالم باشی گلم و شیطنت کنی...
عکسات هم یکی از یکی دیگه خوشگل تر


مرسي سپيده جون. علي كوچولو رو ببوس از طرفم
فاطمه 67
5 دی 91 21:45
سلام عزیز دل من.....قربون شیطونی هات بشم من.......خاطره جون خدا برات حفظش کنه و بارداریه عاطفه جونو بهتون تبریک میگم..وبلاگشو بدی بهمااااااااااااااااااااااااااااااااااااا....
خاطره جونم اولین سونو برا بردیا رو کی رفتی ؟ قلبش کی معلوم بود ؟
من فردا سونو دارم همش کارم استرسه....دعا کن برام.....ممنونم


سلام عزيزم. خوبي؟ ني ني چطوره؟ اولين سونو هست كه داري ميري؟ اولين سونو من رو دكتر آخر هفته 8 داد بهم. سونو واژينال بود و صداي قلبش و شنيدم. نگران نباش. انشاء‌ا له ميري و همه چي خوبه. صداي قلبش هم مي شنوي. مي دونم اوايل خيلي استرس هست اما بهش فكر نكن. توكل به خدا


راستي حتما بيا خبر سونو رو بده. در مورد خواهرم هم ممنون. حتما آدرس وبلاگش رو مي دم بهت
هانی مامان سامیار
5 دی 91 22:30
بالاخره وبلاگت بروز شد شیطون بلا .از شیطنت نگو که دلم خیلی پره .
یک دونه بوسم به خاله میدی آقا خوشگله
عکساتم که مثل همیشه خوشگل و نازه
فدای اون سیب خوردنتم بشم . بوسسسسسسسسسسسسس


آره ديگه بالاخره اجازه دادم ماماني يه كم پشت سيستم بشينه
نیلوفر
5 دی 91 23:12
سلام
الهی دورت بگردم عسلم که با این شیطونیا هم بازم من عاشقتم،ایشالا که همیشه تنت سالم باشه و لبات خندون،مامانی جون درسته شیطون شده ولی باور کنید این گل پسری بی نظیره،ایشالا خدا حفظش کنه
بوس بوسی



ممنون نيلو جون
سارا
6 دی 91 1:34
مامانی حوب شیطونی نکنم چکار کنم من ... عکس ها عالی بود .... بوس از لپهات بردیا جونی
فاطمه 67
6 دی 91 8:17
ممنون گلم باشه میام همین جا برات پیام میذارم.....هر چی به دکتره میگم زوده میگه نه.......من اگه به خودم بود نمیرفتم.....
نه به من شکمی داده...فکر کنم 5 یا 6 هفتمه.....وای خدا کمک کن.....میترسم......گریههههههههههههه
خاطره جون من کلی از تجربیاتتو لازم دارم...نری هااااااا


نترس عزيزم. منم هستم هر سوالي داشتي در خدمتم... نگران نباش دوستممممممم
خاله عاطفه
6 دی 91 9:02
چقدر تو و بوسه از لپهات شيرينه ... اينم اين همه بوس از لپهات
محبوبه
6 دی 91 9:09
جان ماماني اين كارهايي كه ميكني ميام ميخورمتا گل پسر تا ميتوني شيطوني كن شيطونيتم قشنگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگه عاشقتممممممممممممممممممممممممم
دراگو
6 دی 91 9:14
واقعاٌ خيلي شيطون هستي پسرها بايد شيطوني كنن خوب از قديما ميگن پسرا شيرن مثل شمشيرن خدا تورا حفظ كنه واسه مادرت
مامان رهام
6 دی 91 10:14
سلام خاطره جون خوبید؟چیکار می کنی با شیطنتای فسقلی خوشگل من ....


سلام گلم.ممنون
مامان رهام
6 دی 91 10:15
بردیا جونچیدمان کوسن ها عالی بود مرسی خاله جون که تو تغییر دکوراسیون به مامانی کمک می کنی
مامان رهام
6 دی 91 10:17
موهای بردیا هم خیلی خوشگله حالا من دوست داشتم موهای رهام لخت باشه همیشه دوران بارداریم خواب یه پسر مو مشکی و لخت رو میدیدم که دقیقا عکسش شد


مرسي عزيزم. آخه موهاي بلند فر باشه خوشگل تره. حالا منم اگه بشه مي خوام موهاي برديا رو ديگه نزنم
مامان آيدين
6 دی 91 12:56
سلام ماشالله به اين بردياي شيرين من از اول اين وبلاگ رو نگاه ميكردم و يه جورايي بهش وابسته شدم البته دست به قلم مامان بردياست كه اين وبلاگ رو جالبترم ميكنه...ازقول من لپشو بكش


مرسي خانمي. خيلي لطف داري
فرنازمامان ایلیا
7 دی 91 1:15
خیلی ناز شدی خاله...عاشق شیطنت هات شدم...البته ایلیا هم شیطونی زیاد میکنه ولی نه تا این حد...پسمل شیطوون جیگر...
راحله مامان احسان
7 دی 91 17:25
ای جوووووووووووووووووووونم عزیز دل خاله
بنفشه
9 دی 91 9:48
آخي نازي. امان از اين خونه هاي كوچيك تهران كه دستگاه بدنسازي اومده تو اتاق ني ني كوچولو.
توت فرنگي
10 دی 91 10:38
ديشب خوابتو ميديدم جيگر عاشقتم
فاطمه 67
11 دی 91 10:21
سلام خاطره ی گلم....
پیامم بهتون نرسید ؟
من دکتر جدید رفتم سونو داد واسه بیست دی....تا اون موقع میمیرم و زنده میشم.....برام دعا کن.....ممنون گلم...
راستی عاطفه جون چند وقتشه ؟..سونو رفته ؟


سلام عزيزم.چطوري؟ پيامي بهم نرسيده بود دوستم...انشاء‌اله ميري سونو و همه چي عاليه. نگران نباش. عاطفه توي ماه چهارمه. سونو هم چند بار رفته و ني ني همه چيش ok بود خدا رو شكر...
فاطمه 67
11 دی 91 14:23
مرسی دوست خوبم.....هفته شش رفتم سونو فقط ساک رو دید وای که چه قدر گریه کردم....حالا دکترم گفت 8 هفته و 3 روزت شد برو.....
شما عزیزم 8 هفتت بود رفتی شکمی یا واژینال ؟
مگه 8 هفته دیگه پیدا نیست ؟


هفته 6 به نظرم یه کم زوده. من آخر هفته 8 رفتم. سونو واژینال. واژینال یه چند روز هم زودتر نشون می ده. اما شکمی دیرتر نشون می ده. مطمئن باش قلب کوچولوش تشکیل شده. منتظر خبرای خوبت هستم
فاطمه 67
11 دی 91 18:45
مرسی خاطره جونم.....حرفات بهم آرامش میده.....وای ببخشید زیر عکس بردیا تپلی این حرفا رو مینویسم....فکر کن چند سال دیگه بخونه انشاالله.....میام خبرشو بهت میگم.....بوس عزیز دل من...دوست مهربون من...


خواهش مي كنم عزيزم. مواظب خودت و ني ني باش
زهره
13 دی 91 6:04
سلام خاطره جون .من همیشه وبلاگ گل پسریتو میخونم بسیار زیباست خدا براتون نگه دارش عزیزم.فقط یه سوال دارم و اون اینکه لباسای بردیا کوچولو رو چه بیرونی چه خونگی از کجاها میگیری؟؟؟؟؟؟؟
چون خیلی خیلی قشنگن.
و البته آفرین به سلیقه مامانش.
اگر جوابم رو بدی ممنون میشم گلم


سلام زهره جان. مرسي عزيزم. لطف داري. من لباس هاي برديا رو تا الان 90 درصدش رو از خارج از كشور خريدم اما در حال حاضر با توجه به گرون شدن دلار و پوند و هزينه بالاي پستش ديگه برام نمي صرفه و از همين جا (بهار يا سنايي يا تيراژه)خريد مي كنم. قابلي هم نداره...
سمانه مامان کیمیا
13 دی 91 12:25
به به الهی من قربونت برم که کلی دلم واست تنگ شده بود ...درگیر بود نرسیدم بیام نت...شیطون بلااااا....عکس چیدمان کوسن خاله خیلی با حال بود ...پینشنهاد میکینم سر خونه تکونه عید به مامان بگو همه جا رو با سلیقه تو بچینه
خوبی خاطره جون ؟دلم واست تنگ شده...ببوس بردیا رو


سلام عزيزم. تو هم بدتر از من كم مياي نت. كيميا چطوره؟ دل منم تنگيده واسه خودت و عروسم...
فاطمه مامان امیرعلی
18 دی 91 14:37
به به آقا بردیا...بالاخره اجازه دادی مامانی پای سیستم بشینه شیطون....امیرعلی هم بسختی میذاره بشینم.دیگه مجبورم گاهی وقتا با گوشی برم تو نت. واای خاطره از زبون بردیا که مینویسی کلی میخندم مخصوصا عکسی که کوسنا رو جابجا کرده. پسر باید شیطون باشه دیگههههههههه.