شیرین زبونی (5)
و اما ادامه شیرین زبونی های بردیا :
ــ انقدر بهت گفتم فدات شم یاد گرفتی و وقتایی که می خوای خودت و برام لوس کنی میگی : فدام شی
ــ وقتایی که بابایی تند رانندگی می کنه می گی بابا جونم تفادص ( تصادف ) نکنی
ــ یه روز صبح که داشتیم با کالسکه می اومدیم یه جا رفتیم تو یه چاله که گفتی : خاطره جون بردیا نیفته !!!
ــ تازگیا اول همه چی یه لدفن ( لطفا) اضافه می کنی. خاطره جون لدفن پلو بده. خاطره جون لدفن آب بده
ــ وقتایی که احساس کنی خیلی کار دارم. می گی خاطره جون ببخشید می شه بیای. یا می گی خاطره یه لحظه بیا و روی یه لحظه تاکید می کنی
ــ هر بار بهت می گم بردیا دوستت دارم همیشه می گی منم دوستت دارم. چند روزپیش گفتم بردیا دوستت دارم . انگشت اشاره ات و سمتم با جدیت نشون و دادی و گفتی خاطره دوستت دارم تموم شد منو ببر سرسره !!!!
ــ تازگیا وقتی چیزی میگی و می خوای روش تاکید کنی با جدیت می گی گفتم بهت !!!!
ــ وقتی ازم شاکی بشی انگشت اشاره ات و میگیری سمت و محکم تکونش می دی و می گی :خاطره دیگه بردیا رو عصبانی نکنیا!!!!
ــ تازگیا یاد گرفتی می گی : جون تو.... خاطره نکن جون تو ... نه بخوابیم جون تو ....
ــ یه چیز خیلی جالب که این که جلوی دیگران من و مامان جونم صدا می کنی... ولی بقیه موارد خاطره جون !!!!!
ــ صبح به صبح میخوایم بریم مهدکودک مکافات داریم. یا من دیر می رسم یا بابایی. باید سونیک و باب اسفنجی و پاندا کونفو کار و...خلاصه همه کارتون ها رو باید ببینی و بعدش راضی می شی بریم مهدکودک
ــ توی مهد کودک گفته بودی: به من نگین بردیا. بهم بگید آقای رشیدی و کلی سر این قضیه سوژه شده بودی
ادامه دارد...