سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 13 سال و 1 روز سن داره

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

شیرین زبونی (4)

1393/5/24 19:45
1,748 بازدید
اشتراک گذاری

ــ وقتایی که جایی می ریم یا میایم: سریع سوئیچ ماشین و ریموت پارکینگ و می گیری و حتما خودت باید درا رو باز و بسته کنی

ــ وقتایی که از مهد میایم اول از همه می ری سراغ tv  و بسته به میلیت یا می گی : کارتن یا می گی : آهنگ

ــ توی بازی های جام حهانی کلی با بابایی دعواتون شد اون میخواست فوتبال ببینه و تو همش می گفتی : نه آهنگ و از اونجا که ما دو نفر بودیم بابایی بنده خدا مجبور می شد با گوشی موبایلش فوتبال ببینه راضی

 ــ مثل مامان عاشق موزیکی و وقتایی که داریم غذا می خوریم و سر میز نشستیم . یهو با صدای یه آهنگ بلند می شی و می گی : برم ببینم. بعد دوباره میای!!!

ــ امیر تتلو یه شعر خونده که می گه : بزار تو حال خودم باشم. تو هم همیشه می گی : باشه خنده

ــ وقتایی که می خوای کاری بکنی و می دونی مخالفم انقدر می گی :خاطره جون بگو باشه . بگو باشه ...که دیگه مجبورم بگم باشه. بعدش می گی : آفرین 

ــ روی تخت در حال بپر بپر بودی منم واسه این که ادامه ندی دستت و محکم گرفتم و ول نمیکردم. گفتی : خاطره جون نکن. دست بردیا خراب می شه !!!! قه قههقه قههقه قهه

ــ امروز صبح کله سحر من و بابایی خواب بودیم که ناگهان بالای سرم ظاهر شدی و گفتی : خاطره جون پلو می خوام سوال

ــ چند روز پیش ساعت 6 و 7 عصر بود که گفتی چایی بده با نون و پنیر سوال هر چی گفتم بزار برات پلو گرم کنم گفتی : نه نون و پنیر... سوال

ــ بعضی وقتا کارایی می کنی که واقعا اشکم و در میاری. مثل وقتایی که اسباب بازی هات و جمع کردم و میام می بینم انگار نه انگار.... اون موقع اس که می زنم زیر گریه و جالبه که می ری برام دستمال میاری و می گی : بیا دستمال عصبانیبعداً که آروم می شم و با هم رفیق می شیم می گی : خاطره جون چی شد گریه کردی ؟!!! شاکی

ــ وقتایی که می بینی رو فرم نیستم یا خسته ام. میای می گی : خاطره جون سرت درد می کنه؟!!! حوصله نداری ؟!!! 

ــ بعضی وقتا هم خودت می گی : خاطره جون بیا بیل کنم ( بغلم کن ) حوصله ندارمبغل

ــ وقتایی که کار اشتباه کرده باشی و برات توی قیافه باشم میای بغلم میکنی و با خنده می گی : منم دوستت دارم !!!! خندونک

 

عاشق این کلیپ و این آهنگی و تا شروع می شه مشغول هر کاری باشی میای می شینی جلوش 

 

 

پسندها (2)

نظرات (3)

مرجان
25 مرداد 93 8:06
بردیا دیر به حرف اومد ولی خیلی شیرین زبونه ها ، عاشق این مدل حرف زدن بچه هام. خاطره جون تو هم مثل من خیلی حساسی ها ، منم خیلی سریع گریم درمیاد.
خاطره مامان بردیا
پاسخ
آره عزيزم. برديا تقريبا از 3 سالگي ديگه شروع كرد. تا قبل از اون خيلي محدود بود كلماتش. جمله هم كه اصلا... تقريبا مي شه گفت روزي نيست كه من گريه نكنم
ماه مامان
25 مرداد 93 14:23
چه با محبته ، یه بچه 3 ساله اینجوری رفتار میکنه ، معلومه که تو آینده هم آدم با احساسی میشه .
نیلوفر
26 مرداد 93 19:36
سلام ای وروجک،آخه میشه شما این حرفارو بزنی و ما فقط تماشا کنیم؟ مامانی از قول ما حتما ماچش کنید اونم از نوع آبدارش،منم دوستت دارم گل پسریه خوش زبون و مهربون بوس بوس بوس
خاطره مامان بردیا
پاسخ
سلام نيلو جون. مرسي عزيزم. لطف داري مهربون