سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 13 سال و 1 روز سن داره

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

سومین مسافرت ( همدان )

پسر گلم این سومین مسافرتیه که با ما همراه بودی و چقدر مسافرت رفتن با وجود نازنین تو بیشتر خوش می گذره... مثل همیشه آقا بودی و اصلا مامانی و بابایی رو اذیت نکردی. اما بازم مثل دفعه پیش هم اشتهات خیلی کم شده بود و هم خوابت... چشمات از شدت بی خوابی قرمز می شد اما چون دورت شلوغ بود تا آخرین لحظه خودت و به زور بیدار نگه می داشتی... دوست داشتی بین جمع باشی و شیطونی کنی... هوای همدان هم بد نبود. روزا مثل تهران بود  اما شبا خنک می شد حسابی    توی راه رفت به همدان بین راه نگه داشته بودیم که صبحانه بخوریم و هوا سرد بود و باد می اومد خیلی    وقتی رسیدیم و شما از خستگی بی هوش شدی ...
5 مهر 1390

نشستن نصفه نیمه

پسر گلم یکی 2 روز دیگه مونده 5 ماهت تموم شه و الان چند روزه که می تونی برای چند ثانیه خودت تنهایی و بدون کمک بشینی... البته بعد از چند ثانیه می افتی و از افتادنت خوشت میاد و می خندی... احتمالا فکر میکنی یه نوع بازیه جدیده...    سقوط آزاد بعد از چند لحظه نشستن و خوشحال از سقوط کردن   دقیقا مثل بالا نشستن ـ سقوط ـ خوشحال ...
30 شهريور 1390

مچ بند و جوراب عروسکی

پسر گلم ، مامانی امروز برات 2 تا مچ بند و جوراب عروسکی خریده... تو هم حسابی ازشون خوشت اومده...  از صبح حسابی با این جورابات و مچ بندات مشغول بودی همش داری نگاشون می کنی و با زبون خودت باهاشون حرف می زنی  مبارکت باشه عسل مامان.... ...
26 شهريور 1390

بردیا و دوست کوچولوش

اینم از پسر ما و آقا ارشا دوست بردیا خان.. ارشا کوچولوی تپل مپلی 50 روز از بردیا کوچیکتره.. ارشا و مامانی و بابائیش ایران زندگی نمی کنند. به خاطر همین شاید سالی یکی دوبار بیشتر بردیا و ارشا همدیگه رو نبینند اینجا تازه اومده بودیم مهمونی و بردیا اول یه کم غریبی کرد.واسه همین قیافه اش این شکلیه..هههههه قربونت برم که اینطوری با جذبه نشستی پسرم .... ...
23 شهريور 1390

پستونک

مامانی کم کم داری وارد 6 ماهگی می شی و پسنوک 6 ماه به بالا نداری     هر جا که می گردم پستونکی که شما می خوری و 6 ماه به بالا پیدا نکردم . حتی خود شرکت avent هم نداره و می گه فعلا وارد نمی کنند.     چند تا پستونک برات مارک های دیگه خریدم. اما اصلا خوشت نیومده ازشون. همش پرتشون می کنی بیرون...     خلاصه این که فعلا نبود سایز پستونک شما شده یکی از غم های مامانی.      حالا پسرم به خاله نغمه که مامانی همیشه ازش لباس های خوشگل واسه شما می خره سپردم که برات بگیره و با پست بفرسته...               &n...
16 شهريور 1390

بردیا و TV

این آقا پسر ما مثل بابائیش عاشق تلویزیونه... راکرش و هر سمتی می چرخونم باز سرش و بر می گردونه سمت TV. به خاطر همین دیگه من کوتاه اومدم و می زارم با خیال راحت نگاه کنه... اینجا جلوی TV خوابش برده... جون دلم ، قربون او خوابیدنت برم عزیزم اینم یه روز دیگه... اینجا هم یهو مامانی و دوربینش و دید... ...
11 شهريور 1390